همراه و همگام با اتفاق
روزهای مهم امتحانها خانوادهها باید ابتدا تکنیکهای لازم برای کاهش استرس را یاد بگیرند و سپس سعی کنند آنها را به نوجوانهایشان آموزش دهند.
مورد اول؛ والدین نباید عامل انتقال استرس به نوجوان باشند و به پیامهایی که به نوجوانشان میدهند، دقت کنند.
مورد دوم؛ زمانی که والدین میگویند: «بچه من میتونه، اما نمیخونه»، درواقع نمیدانند کنشهای هوشی افراد خودش را در رفتارهای متفاوتی نشان میدهد و این کنشها، از آگاهیهای متفاوت نوجوان سرچشمه میگیرد و نشانهای از مهارت کنترل استرس است. نتیجه چنین جملهای این است که به فرزندتان پیام میدهید، تو خیلی قوی هستی اما از آن بهره نمیبرید. روش بهرهگیری از هوش، یکی از نشانههای هوش محسوب میشود.
مورد سوم؛ مهم است در این دوران، عوامل استرسزای دیگر به زندگی نوجوان وارد نکنید. برای مثال مدام به او نگویید: «زود بخون که مهمون داریم.» بهتر است فضای آرامی برای آنها فراهم و با لحن آرامی با آنها صحبت کنید و جو خانه را کاملا آرام نگه دارید حتی بحث کمتری در خانه ایجاد کنید. در این فرصت هم به نوجوانها کمک کنید به سمت توانمندیهایشان حرکت کنند. مثلا اتفاقهای خوب گذشته را برای آنها یادآوری کنید: «یادت میاد قبلا از پس این امتحان براومدی؟» با نگاه به موفقیتهای گذشته، به او نشان میدهید تواناییهایش را پذیرفتهاید.
مورد چهارم؛ کنار فرزند بودن، یک مهارت است. هر چه بیشتر با او همراهی کنید، موفقیت بیشتری به دست میآورد. مثلا پیش میآید که نوجوان یک ساعت درس میخواند و از خانوادهاش قدرشناسی میبیند و به این نتیجه میرسد که پس آنها رفتار خوب مرا میبینند و برایش احترام قائلاند اما اگر بیتفاوتی از طرف والدینشان ببینند، همین جمله شکل دیگری پیدا میکند.
اگر خانواده تنها به فکر مهمانی، مسافرت، خرید و تمام اتفاقهای استرسزای دیگر باشد، این تفکر برای نوجوان پیش میآید که من یک ساعت درس خواندهام اما اینها نمیفهمند. چنین رفتاری باعث میشود نوجوان موضع تند و تیز نسبت به خانوادهاش بگیرد.
مورد پنجم؛ شناخت والدین از نوجوان مهم است. باید به ویژگیهای شخصیتی نوجوان هم توجه ویژهای داشت. آیا نوجوان من حساس، ناامید و زودرنج است؟ اگر یک نوجوان در هالهای از ناامیدی و یأس زندگی میکند، باید کمک بیشتری به او کرد تا راه درست عکسالعمل نسبت به استرسهایش را پیدا کند.
مورد ششم؛ پرسیدن درسها از نوجوان است. شاید پرسیدن درس زیستشناسی عمومی برای پدر یا مادر کاری نداشته باشد یا درباره نوجوانهایی که رشته ریاضی میخوانند، خانوادهها بتوانند درباره درسهای عمومی خانوادهها بتوانند وارد عمل شوند. این کار به نوجوان اعتمادبهنفس و آگاهی میدهد و حتی رابطه بهتری بین دانشآموز و پدر یا مادرش میسازد اما در این میان هم، عوامل استرسزا نباید وارد شود. مثلا اگر سوالهای مربوط به یک درس را پرسیدید و نتوانست پاسخ دهد، به او نگویید تمام درسها را از اول بخواهد. همین اندازه که به او بگویید سوالهایی که بلد نبود دوباره بخواند، کافی است.
مورد هفتم؛ مقایسه، یکی از دردهای بزرگی است که در دوران امتحانها به چشم میآید: «ببین! خواهر، دختر همسایه، پسرخاله یا… چقدر درس میخواند، تو که همهاش پای تلویزیون نشستهای.» چنین جملهای نهتنها هیجان درسخواندن ایجاد نمیکند، بلکه استرس هم میسازد.
بیشتر بخوانید:
نشانه های استرس در نوجوانان را بشناسید
مورد هشتم؛ پیامهای پشتسرهم، اتفاق بد دیگری را رقم میزند. به محض اینکه نوجوان میآید یک ساعت غذا بخورد یا برنامه محبوب تلویزیونیاش را تماشا یا حتی چند کلمهای تلفنی صحبت کند، به او نگویید: «مگه تو درس نداری؟ چرا پای تلویزیون نشستی؟» نباید در این روزها تمام زندگی نوجوان را به امتحانهایش معطوف کنیم.
مورد نهم؛ اما اگر در حال درس پرسیدن از بچه هستید و مثلا همسرتان از شما درباره ناهار پرسید، پاسخ ندهید غذا نداریم، چون من با بچه درس میخواندم. چنین جملهای احساس گناه و استرس برای نوجوان میآورد و به این نتیجه میرسد که از بس بیلیاقت و بیکفایت است، ناهار و مهمانی و تمام برنامههای خانوادگیاش را به هم ریخته است.
مورد دهم؛ اگر خودتان مهمانی نمیگیرید اما یکی از اقوام و آشنایان با شما تماس گرفته تا به خانهتان بیاید، بهتر است بگویید: «زهرا جون الان امتحان داره، بعد از امتحانهاش در خدمت هستیم تا او هم بتونه از مهمونی لذت ببره.» با این جمله اعتباری برای فرزندتان ساختهاید. مهم است که از جمله کلیدی؛ «خب محمد امتحان داره، انگار ما امتحان داریم» استفاده نکنید. این جمله سرشار از استرس و تحقیر است، حتی اگر با لحن شوخی به زبان بیاید.
با این مهارتها خانوادهها میتوانند فرزندانشان را از استرس دور کنند. جملههای مثبتی مثل «آفرین و بارکا…» در این مواقع خیلی کمک میکند. اگر به فرزندتان بگویید: «تو خیلی زحمت میکشی، حتما موفق میشی» یا «برای من مهمه که تو تلاشت رو میکنی و نمرهاش خیلی مهم نیست.» نتیجه بهتری میگیرید و ارتباط بهتر و موثرتری شکل میگیرد.
آیا اجازه بازی با پلیاستیشن یا تماشای تلویزیون بدهیم؟
بحث بر سر استفاده از تلویزیون یا پلیاستیشن نیست. حتی هیچکس نمیگوید هر چه بیشتر درس بخوانی، نتیجه بهتری میگیری. چه بسا با واکنش وارونه در برخی نوجوانها مواجه شویم. مثلا میبینیم یک درس را خیلی خوب میخوانند اما از درس دیگری که کمتر میخوانند نتیجه بهتری میگیرند. مهم این است که نوجوان متناسب درس بخواند و روند یادگیری برایش اتفاق بیفتد.
به همین دلیل نمیگوییم بازی نکند یا تلویزیون نبیند. مهم است که وقت خودش را به خوبی به کار بگیرد، مثلا اگر ساعت ۲ بعدازظهر به خانه برگشته و تا ساعت ۷ بعدازظهر درس خوانده، چه ایرادی دارد ۱ یا ۲ ساعت هم بازی کند و با آرامش خیال شام بخورد؟