تفاوت نسل و تمایل به دوری از خانواده و تفریح با دوستان برای بسیاری از خانوادهها بهعنوان یک معضل و مشکل مطرح است.
اینکه جوانان دوست دارند در کنار هم تفریح کنند و کمتر به مسافرتهای خانوادگی و مهمانیها با اقوام تمایل نشان میدهند، چیست؟
روند تفاوت و روند تحولات خانواده روندی است که در جامعهشناسی به آن فردیت یا فردگرایی میگویند. در بررسی از بعد تاریخی، هر چه به عقب برمیگردیم حیات جمعی را میبینیم که به شکل تعاملهای رودررو و تعاملات خانوادگی و خویشاوندی است.
در برخی موارد تعاملات طایفهای و قومی. به تدریج در طول تاریخ، این تعاملات دستخوش تغییرات اساسی شده است و بر اهمیت تعاملات و ویژگیهای فردی و تخصصی افزوده میشود. ویژگیهایی که بعد سنی و جنسی دارند.
علاوه بر افزایش تعاملات و ویژگیهای شخصی، دلیل دوم برای تمایل فرزندان به محیط خارج از خانه را میتوان در نقشهای خانوادگی جستجو کرد. در قدیم اساسا خانواده بهعنوان رکن اساسی و اصلی جامعه بوده است که در آن همه نقشهای اجتماعی وجود داشت.
نقش اقتصادی فرد در جامعه اول در خانواده شکل میگرفت. همچنین نقشهای فرهنگی و سیاسی. خانواده در گذشته مبنای تعلیم و تربیت و انتقال ارزشها بوده است، اما امروزه میبینیم که خانواده بسیاری از این نقشها را واگذار کرده است.
در حوزه تعلیم و تربیت این نقش به مدارس واگذار میشود، حتی در مواردی خانواده فرزند خود را از ۲ سالگی در مهدکودکها میگذارد. در حوزه نقشهای اقتصادی اکنون خانواده فقط مصرفکننده است و تولید ندارد. به عبارتی بچه از کودکی شیرش از مادر گرفته میشود. کودک از مراحل اولیه رشد در بیرون از محیط خانواده است.
شما به نقشهای خانواده در گذشته اشاره کردید. این روزها نقش خانواده چه زمینه هایی را شامل میشود؟
اکنون خانواده دو نقش اساسی دارد؛ تولید مثل و مصرف. هر چه به جلو میرویم نقشهای دیگر کم رنگ میشود. پس طبیعی است که فرد تمایلش را از بودن با خانواده از دست بدهد.
فرد از با خانواده بودن کارکردها و قدرتی را که در گذشته میگرفت، نمیگیرد. قدرت امروزه در ارتباط با دوست و حزب و تشکلهای بیرون از خانه است. خانواده در گذشته کانون اطلاعات بود، اما اکنون یک نوجوان به دلیل دسترسی به کامپیوتر و اینترنت اطلاعات بیشتری نسبت به خانوادهای که درگیر روزمرگیهاست دارد.
آنقدر نقشها به بیرون از خانه منتقل شده است که حتی در زمانی که نوجوان و جوان به خانه میآید و دور هم جمع میشوند، با اینکه زیر یک سقفند اما هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند و هرکدام در گوشهای و در اتاقی به کار خود مشغولند. ارتباط در حد یک سلام و خداحافظ است. پس طبیعی است که تمایلی به سفر با خانواده نداشته باشد. موضوعات بحث، تعاملات و تفریحات متفاوت است.
این روزها خیلی از مردم از اختلاف نسل ها حرف میزنند. شما چطور این مساله را تحلیل میکنید؟
اختلاف نسل همیشه بوده و خواهد بود. در دنیای مدرن این تفاوت رو به افزایش است اما نگرانکننده نیست. هنگامی این اختلاف نگرانکننده میشود که در تعارض قرار بگیرد. مثلا من بهعنوان یک پدر روی تمامی عقاید خودم فقط بایستم و هیچ عقیده دیگری را برنتابم.
ما در جامعهای هستیم که تفاوتها دائم در حال افزایش است. آیا با این همه تفاوت درست است که روی عقیده و فرهنگی خاص اصرار بورزیم و دیگران را به آن وادار کنیم؟ جامعه نشان داده که عقاید اینچنینی را نمیپذیرد و در سطح خانواده نیز همینطور است. من باید بپذیرم که دیگران با من متفاوتند و به عقاید دیگران احترام بگذاریم.
یک مثال تاریخی برای شما بزنم؛ کورش کبیر ۲۵۰۰ سال پیش جامعهای پر از ملتها و کیشهای متفاوت ایجاد کرد. ایرانیان ملتی بودند چند فرهنگی با مذاهب و عقاید متفاوت اما ضرورتی بر تحکم یک تفکر و یک قوم بر دیگری نبود. کورش اصل پذیرش تفاوتها را بهعنوان بنیان تمدن خود قرار داد.
پس ما این تجربه را داشتیم. در جهان مدرن ممکن است به تعداد آدمها عقیده وجود داشته باشد اما اصل پذیرش و گفتوگوی تمدنها مانع از گسست فرهنگی میشود. من امروز میتوانم با فرزند خودم گفتوگو کنم به شرطی که موجودیتی منحصر به فرد برایش قائل بشوم. گفتوگو نه تحکم. تحکم باعث جدال میشود و دیکتاتوری و استبداد را در سطح جامعه و خانواده ایجاد میکند.
پس شما توصیه میکنید که فرزندان و والدین با هم گفت و گو کنند و به تفاهم برسند؟
اصل گفتوگو راهگشاست. گذشت آن زمانی که پدر میگفت و بچه اطاعت میکرد. امروزه باید هردو بگویند و هر دو آخر گفتوگو چیزی گیرشان بیاید. هیچکس شبیه دیگری نیست. این تفاوت یک موهبت الهی است که باعث گسترش و کامل شدن انسان شده است. کسانی را که با زور در برابر تفاوت میایستند برابر کسانی میدانم که میخواهند در برابر موهبت الهی بایستند. تفاوت، یک نعمت است و باید قدر آن را دانست.
دکتر سعید معیدفر، استاد جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران