برشى از کتاب “از حال بد به حال خوب”

0
1946

 

برای افراد افسرده تمرینهای خوب و کاربردی زیادی دارد. به عنوان یکی از مراجع درمانی بسیاری از بیماران با مشکلات شناختی در ایران پرطرفدار است.

بخشی از کتاب:

به ده خطای شناختی مسبب روحیات منفی، اشاره می کنم. اغلب کسانی که این خطاهای شناختی را مطالعه نموده اند معتقدند که این معلومات زندگیشان را متحول کرده است. با این حال توجه داشته باشید که در بسیاری از مواقع افکار منفی سالم و بجا هستند تشخیص افکار سالم از ناسالم و اینکه چگونه با موقعیت های به راستی منفی بر خورد واقع بینانه داشته باشیم به همان اندازه، رهایی از افکار و احساسات مخدوش اهمیت دارد.

 تفکر هیچ یا همه چیز

همه چیز راسفید و در غیر اینصورت سیاه می بینید، به نظر شما هر چیزی کمتر از کامل، شکست تلقی می شود.

تعمیم مبالغه آمیز

هر حادثه منفی و شکستی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کنید و آنرا باکلماتی چون هرگز و همیشه توصیف می کنید. (من همیشه بدشانسم) و…

فیلتر ذهنی

تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیتها را تار می بینید. به جزئی از حادثه منفی توجه دارید و بقیه را فراموش می کنید. شبیه چکیدن قطره جوهر که کل بشکه آبی را کدر می کند.

بی توجهی به امر مثبت

با بی ارزش شمردن تجربه ها و کارهای خوب خود، اصراربر مهم نبودن آنهادارید. کارهای خوب خود را بی اهمیت میخوانید و می گویید هرکسی میتواند این کار را انجام دهد.

نتیجه گیری شتابزده

بی آنکه زمینه و دلیل محکمی وجود داشته باشد، شتابزده نتیجه گیری می کنید .(فلانی با من برخورد بدی خواهد داشت)(آبرویم خواهد رفت)(از عهده انجام این کار بر نخواهم آمد).

درشت نمایی

از یک سو درباره اهمیت مسائل و شدت اشتباهات خود مبالغه می کنید و از سوی دیگر، اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه که هست بر آورد می کنید.

استدلال احساسی

فرض را بر این می گذارید که احساسات منفی شما لزوما منعکس کننده واقعیت هاست. (ازسوارشدن درهواپیما وحشت دارم، حتما پرواز با هواپیما بسیار خطر ناک است).

باید ها

انتظاردارید که اوضاع آنطورکه شما میخواهید و انتظار دارید، باشد. باید ها تولید تمرد می کنند و اشخاص تشویق می شوند که درست بر عکس آن را عمل کنند.

بر چسب زدن

به جای اینکه بکویید اشتباه کردم به خود برچسب منفی می زنید و می گویید من بازنده هستم. این بر چسب ها (احمق ،شکست خورده، بازنده و…) منجر به خشم اضطراب و دلسردی وکمی عزت نفس می شود.

شخصی سازی و سرزنش

خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد می کنید که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشته اید. (زنی از آموزگار پسرش شنید که او خوب درس نمی خواند، با خود گفت: این نشان میدهد من مادر بدی هستم) شخصی سازی منجر به احساس گناه، خجالت و ناشایسته بودن می شود.

 

نمی شود در تمام لحظات زندگی شاد بود و یا اختیار کامل احساسات خود را دردست گرفت و نمی توان همیشه منطقی بود. همه نواقص و اشکالاتی دارند. ولی با مطالعه خطاهای شناختی ذکر شده و تشخیص افکار منفی سالم و ناسالم می توانید افکار خود را که منجر به احساسات بد یاخوب شما می شوند کنترل کرده و لحظات زندگی خود را خودتان به شادی و آرامش رقم بزنید…

 

کتاب: از حال بد به حال خوب
نویسنده: دکتر دیوید برنز
مترجم: مهدى قراچه داغى

برگرفته از کانال مرکز مشاوره دانشگاه تهران

این مطلب را به اشتراک بگذارید:

افزودن دیدگاه