اسکیزوفرنی نوعی اختلال روانپریشی (پسیکوتیک) با سببشناسی ناشناخته است که با اختلالاتی در تفکر، خلق و رفتار مشخص میگردد. اختلال تفکر به صورت تحریف واقعیت، گاهی همراه با هذیان و توهم است و گاه توأم با گسستگی تداعیها است که منجر به اختلال ویژهای در گفتار میشود. آشفتگی خلق شامل دوسوگرایی (دودلی)، و پاسخهای عاطفی نامناسب یا محدود میباشد اختلال رفتار ممکن است به صورت انزوا و بیتفاوتی یا رفتارهای عجیب و غریب باشد.
با این که اسکیزوفرنی یک اختلال شناختی نیست، ولی اغلب سبب بروز اختلالات شناختی میگردد. (مثل تفکر غیرانتزاعی، اختلال پردازش اطلاعات). این بیماری معمولاً مزمن بوده و سیر آن شامل مراحل مقدماتی، فعال، و باقیمانده است. مراحل مقدماتی و باقیمانده با اشکال تخفیف یافته علایم مرحلهی فعال مشخص میشوند، از قبیل باورهای غیرعادی و تفکر سحرآمیز، و همچنین نقائصی در مراقبت از خود و روابط بینفردی. به خوبی مشخص شده است که اسکیزوفرنی یک اختلال مغزی بوده و دارای ناهنجاریهای قابل مشاهدهی ساختمانی و عملکردی در مطالعات تصویربرداری عصبی و همچنین اجزاء ژنتیکی است که در مطالعه بر روی دوقلوها یافت شدهاند. از دههی ۱۹۷۰ تعداد بیماران اسکیزوفرنی مقیم بیمارستانها، بیش از ۵۰٪ کاهش یافتهاند. بیمارانی که تحت درمان قرار میگیرند، بیش از ۸۰٪ موارد به صورت سرپایی درمان میشوند.
نشانهها، و علایم
اسکیزوفرنی یک تشخیص پدیدار شناختی است که براساس مشاهده و توصیف بیمار انجام میشود. غالباً در اکثر قسمتهای معاینه وضعیت روانی ناهنجاریهایی مشاهده میگردد.
۱- عملکرد کلی. میزان عملکرد بیمار کاهش یافته و یا قادر به برآوردن انتظارات نیست.
۲-محتوای فکر. غیرطبیعی است (مثل هذیانها، عقاید انتساب، فقر محتوی). چنانچه علایم و نشانههای دیگر وجود داشته باشند، وجود هذیان و توهم برای تشخیص الزامی نیست.
۳- شکل فکر. غیرمنطقی است (مثل خروج از خط، گسیختگی تداعیها، بیربط گویی، حاشیهپردازی، تفکر مماسی، افراط در تضمین، واژهسازی،انسداد فکر، پژواک کلام – تمامی این اشکالات در اختلال تفکر نقش دارند).
۴- ادراک. تحریف شده است (مثل توهمات دیداری، بویای، لامسه، و بیش از همه، شنیداری).
۵-عاطفه. غیرطبیعی است (مثل عواطف سطحی، کند، احمقانه، بیثبات، و نامتناسب).
۶- احساس خود. مختل شده است (مثل فقدان مرزهای خود، سردرگمی جنسی، ناتوانی افتراق واقعیتهای درونی از بیرونی).
۷- اراده. تغییر یافته است (مثل ناکفایتی سائق یا انگیزش و دوسوگرایی آشکار).
۸- عملکرد بین فردی. مختل شده است (مثل کنارهگیری اجتماعی و گسلش هیجانی، پرخاشگری، عدم تناسب جنسی).
۹- رفتار روانی – حرکتی (پسیکوموتور). غیرطبیعی یا تغییریافته است (مثل سرآسیمگی در مقابل کنارهگیری، شکلک درآوردن، وضعیتگیری بدن، آیینمندیها، کاتانونی).
۱۰- شناخت. مختل شده است (مثل عینی شدن تفکر،فقدان توجه، اختلال پردازش اطلاعات)
راههای درمان اسکیزوفرنیا کدامند ؟
برنامهی درمانی بالینی بیماران روانگسیخته شامل بستری کردن آنها و تجویز داروهای ضدروانپریشی و همچنین انجام درمانهای روانی – اجتماعی نظیر مهارتهای رفتاری، خانوادگی،گروهی، فردی و اجتماعی، و درمانهای توانبخشی است. هرکدام از روشهای درمانی فوق را میتوان به صورت سرپایی یا بستری انجام داد. زمانی این بیماران باید بستری شوند که احتمال خطرناک بودن بیمار برای دیگران،خودکشی و وجود علایم شدیدی که به علت آشفتگی زیاد سبب عدم مراقبت از خود و یا خطر آسیب زدن به خود شوند، وجود داشته باشد.
درمان دارویی
درمان با الکتروشوک (ECT). برای درمان روانپریشی حاد و گونه کاتاتونیک موثر است. افرادی که بیماری آنها کمتر از یک سال طول کشیده است بهترین پاسخ را به این درمان میدهند. ECT یک درمان امیدوارکننده برای علایم مثبت مقاوم به شمار میرود. نشان داده شده است که این روش دارای اثرات همافزایی با داروهای ضدروانپریشی است.
درمانهای روانی – اجتماعی
استفاده از مداخلات روانی – اجتماعی به همراه داروهای ضدروانپریشی برای درمان بیماران روانگسیخته،در مقایسه با کاربرد داروهای ضد روان پریشی به تنهایی از کارآیی بیشتری برخوردار است.
۱. رفتار درمانی
عبارت است از تقویت مثبت رفتارهای مطلوب از طریق اعطای پاداشهای خاص و نمادین، نظیر مسافرت یا امتیازات ویژه. هدف از این درمان، تعمیم رفتارهای تقویتشده به بیرون از بخشهای بیمارستان است.
۲. گروه درمانی
هدف از این درمان حمایت از بیمار و بهبود مهارتهای اجتماعی وی (از جمله فعالیتهای زندگی روزمره) میباشد. گروههای درمانی به ویژه به کاهش انزوای اجتماعی و افزایش واقعیتسنجی بیمار کمک میکنند.
۳. خانواده درمانی
تکنیکهای درمان خانوادگی به شکل قابل ملاحظهای میزان عود اسکیزوفرنی را در عضو مبتلای خانواده کاهش میدهند. تعاملهای ابراز هیجانی (EE) بالا را میتوان از طریق خانواده درمانی کاهش داد. گروههای خانوادگی متعدد که در آنها اعضای خانواده بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی مسائل و مشکلات خود را تشریح کرده و با یکدیگر همفکری میکنند نیز به ویژه مفید واقع شده است.
۴. رواندرمانی حمایتی
از آنجا که خود درونی این بیماران بسیار آسیبپذیر است،روش سنتی رواندرمانی بینشگرا معمولاً برای درمان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی توصیه نمیشود. درمان حمایتی که به صورت مشاوره،اطمینان بخشی،آموزش،الگوسازی، حدگزاری، و واقعیتسنجی انجام میشود عموماً روش انتخابی درمان است. به عنوان یک قانون هرچه بینش بیمار مطلوبتر و قابل تحملتر باشد اهداف درمانی به صورت کاملتری حاصل شدهاند. درمان شخصی نوعی از درمان حمایتی است براساس اعتماد کامل به ارتباط درمانی، همراه با تلقین امیدواری و انتقال اطلاعات انجام میشود. بیمارانی که در حالت کاتاتونی یا گوشهگیری هستند اغلب کاملاً نسبت به محیط هوشیار بوده و هرچه در اطراف آنها گفته شود را متوجه میشوند.
۵. آموزش مهارتهای اجتماعی
عبارت است از تلاش برای بهبود نقائص مهارتهای اجتماعی، نظیر تماس چشمی نامناسب، عدم برقراری ارتباط،ادراک نادرست از دیگران، و عدم تناسب اجتماعی،از طریق انجام درمانهای حمایتی که به صورت سازمانی و گاهی به صورت شخصی (و اغلب به شکل گروهی) طراحی میشوند و شامل انجام تکالیف منزل،مشاهده نوارهای ویدئویی،و بازی کردن نقشهای مختلف هستند.
۶. مدیریت موردی
بهمنظور برطرف کردن نیازهای غیرانتزاعی و هماهنگی مراقبت از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی انجام میشود. مدیریت موردی در هماهنگ کردن برنامههای درمانی و برقراری ارتباط میان مراکز مختلف نقش دارد. در این روش به بیماران کمک میشود تا برای خود شغل،مسکن،و منابع مالی تهیه کنند. همچنین مراکز مراقبتهای بهداشتی (مشاورهای) و مراکز امدادی و مدیریت بحران در جهت درمان بیماری هدایت میشوند.