سن مناسب برای ازدواج در طبقه متوسط شهری در مورد خانمها و آقایان، زمانی است که به بلوغ عاطفی رسیده باشند. این بلوغ در دخترها در سنین زیر ۲۷ سال رخ میدهد و در آقایان در حدود ۳۰ سالگی. ازدواج زودهنگام به هیچوجه صلاح نیست چون باعث میشود به علت نرسیدن طرفین به بلوغ عاطفی، آمار طلاق بالا رود.
برای ازدواج ۳ نوع بلوغ نیاز است؛ بلوغ جنسی که در نوجوانی رخ میدهد، بلوغ فکری که در ۲۳-۲۰ سالگی اتفاق میافتد و فرد مثلا درمییابد نباید با کسی که میگوید از او متنفر است، ازدواج کند یا فقط به خاطر پول تن به ازدواج دهد.
بلوغ سوم، بلوغ عاطفی است که با آن جوان درمییابد با چه کسی و تحت چه شرایطی میتوان ازدواج کرد، طرف مقابل برای او مناسب است؟ میتوانند با هم خوشحال باشند و نیازهای همدیگر را درک کنند؟ چقدر جنس مخالف را میشناسد و چقدر نیازهایش را میفهمد؟ از نظر مالی مستقل است؟ و…
از سوی دیگر، قبل از سنینی که فرد در آنها به بلوغ عاطفی میرسد، هنوز استقلال مالی که برای ازدواج خیلی هم است، وجود ندارد بنابراین طبیعی است فاصله سنی بچهها با پدرهای امروزی حداقل ۳۰ سال باشد.
درست است که فاصله سنی زیاد پدر و فرزند ایرادهایی دارد ولی بهطور مطلق بد نیست و این موضوع به رفتار خانواده و رفتار پدر با فرزند بستگی دارد.
برخی معتقدند فاصله سنی پدر و کودک باعث میشود پدر حوصله اینکه با بچه بازی کند، نداشته باشد زیرا بازی والدین با بچهها، از مهمترین ارکان تربیتی است و باعث رشد فکری، عقلی، عاطفی و ایجاد رابطه صمیمانه والد و کودک میشود. والدین میتوانند با بازی با کودک از احساسات فرزندشان باخبر شوند ولی اگر پدر در هر سنی باشد و حوصله بازی با کودکش را نداشته باشد، آسیبزاست و ربطی به سن ندارد.
یکی از اشکالهایی که فاصله خیلی زیاد سنی پدر و فرزند ممکن است در پی داشته باشد، این است که وقتی بچه به سن نوجوانی میرسد، پدر سنین میانسالی را طی میکند. در این حالت هر دو دچار بحران هستند، یکی در بحران نوجوانی به سر میبرد و دیگری بحران میانسالی را پشت سر میگذارد و این ممکن است باعث شود تعاملشان منجر به برخورد شود اما باز هم این ایرادی کلی محسوب نمیشود چون به شیوه تربیت فرزند و شناخت و درک پدر از نیازهای نوجوان بستگی دارد؛ اگر تربیت درست و رابطه دوطرفه سالم باشد، میتوانند در فضای درک واحترام متقابل، تعامل داشته باشند.
فقط در زمانی که مثلا اختلاف سنی پدر و فرزند ۴۰ سال به بالا باشد، آسیب اجتنابناپذیر این است که وقتی فرزند سالهای دهه سوم عمر خود را طی میکند و به حمایت پدر نیاز دارد، امکان دارد او را از دست بدهد و متاسفانه در این مورد کار زیادی نمیتوان انجام داد ولی جزو آسیبهاست.
درنهایت میتوان به این نتیجه رسید که فاصله سنی پدر و کودک آسیب زیادی به بچه نمیزند و شیوه تربیت، تعامل و رفتارها، مهمتر از فاصله سنی است.
مشکل شکاف نسلی هم که مطرح میشود، این روزها مصداق ندارد زیرا نسلها ۵ ساله شده درحالی که قبلا ۱۰ ساله بود و به دلیل سرعت تحولات، شکاف نسلی خیلی کمتر شده است.
دکتر سامرند سلیمی، روانپزشک، عضو کمیته رسانه و کمیته آموزش انجمن روانپزشکان ایران