بعضی از آدمها بیش از اندازه مهربان و مراقب هستند. این شاید برای دیگران خوب باشد اما کسانی که سعی میکنند از روی مهربانی، رضایت دیگران را جلب کنند مشکلات زیادی دارند.
این افراد ممکن است در انجام سادهترین امور زندگیشان هم دچار مساله شوند. مثلا کم کردن وزن یا پیروی از یک الگوی سالم غذایی برای آدمی که بیش از اندازه به فکر رضایت دیگران است دشوارتر از فردی است که کمتر ملاحظه دیگران را میکند. شاید هرگز به این مساله فکر نکرده باشید اما باور کنید این آدمها ممکن است در کم کردن وزن یا پیروی از یک الگوی سالم هم دچار مشکل شوند.
آدمهای خیلی مهربان، موجوداتی دلپذیر و شایسته احترام هستند؛ بسیار بعید است که از چنین افرادی پاسخ نه بشنوید و همیشه میتوانید روی آنها حساب کنید. آنها بسیار مطیع به نظر میرسند و همشه به دنبال جلب رضایت دیگران هستند به همین دلیل وقت زیادی را صرف بقیه میکنند. به بقیه کمک میکنند تا کار را پیش ببرند، برای رضایت و خوشحالی دیگران همه تصمیمها و برنامهها را اجرایی میکنند و همیشه برای خدمت رسانی و کمک به خانواده و دوستان حاضر و آماده هستند. هرچند که ظاهرا این مهربانی و کمکهای بیشمار برای بقیه بسیار خوشایند است اما متاسفانه فردی که مطیع و خدمتگزار است از الگوی رفتاری ناسالمی پیروی میکند.
من زن ۴۰ سالهای را میشناسم که دو فرزند نوجوان دارد. او کار تمام وقت دارد و پرستار یک بیمارستان است. این زن بیش از ۱۵ کیلو اضافه وزن دارد و با اینکه بارها تلاش کرده تا رژیم بگیرد اما متاسفانه هرگز نتوانسته به وزن دلخواهش برسد چون نمیتواند طبق برنامه پیش برود و در هفته چند بار فست فود میخورد و وقتی برای ورزش کردن ندارد. بعد از کار تمام وقت، هر روز فرزندانش را برای آموزش ورزش به باشگاه میبرد.
ساعتها در ماشین منتظر میماند و وقتی همگی به خانه میرسند آنقدر گرسنه هستند که او فقط میتواند از بیرون سفارش غذای گرم بدهد. بعد از خوردن غذا عذاب وجدان شروع میشود و به خودش قول میدهد تا روز دیگر برنامه رژیم غذایی را رعایت کند. اما گرفتاریهای روزمره و رسیدگی به اعضای خانواده و دوستان بهانههایی هستند که باعث میشوند هرگز نتواند طبق خواسته خودش پیش برود.
این زن شخصیت مطیعی دارد. همه وقت و عمر او صرف توجه و مراقبت از دیگران میشود. او حق دارد که هرگز فرصتی برای ورزش و برنامه رژیم غذایی نداشته باشد. با وجود تعهدات فراوان او چنین زمانی اصلا وجود ندارد.
مشکل آدمهای خیلی مهربان چیست؟
چرا بعضی آدمها مطیع و بیش از اندازه مهربان هستند؟ روانشناسها میگویند آدمهای مطیع نگران طرد شدن هستند و از شکست میترسند. ترس از طرد شدن پشت این احساس نهفته است که «اگر من همه کار نکنم، نمیتوانم این فرد راخوشحال کنم. او مرا ترک خواهد کرد و دیگر دوستم نخواهد داشت.» آدمهایی که نگران طرد شدن از سوی دیگران هستند معمولا مراقبان خوبی نداشتهاند. والدینی که مراقبتهای اولیه و کافی در اختیار فرزندشان قرار نمیدهند و در دسترس کودک نیستند، پایهگذار این نگرانی در فرزندشان هستند.
اما آدمهای مطیع از شکست هم میترسند. آنها اینگونه فکر میکنند: «اگر شکست بخورم دیگران را ناامید خواهم کرد یا مجازات خواهم شد.» ترس از شکست هم ناشی از تجربههای اولیه گذشته است که در آن فرد به خاطر یک اشتباه کوچک مجازات شده است. کسانی که والدینی سختگیر و بسیار منتقد دارند، بیشتر از دیگران دچار نگرانی از شکست میشوند.
هر تجربه اولیهای که همراه با انتقادهای شدید و مجازات باشد، باعث ایجاد اضطراب در افراد برای انجام تعهدات میشود. فرقی نمیکند که تعهدات چقدر ساده یا دشوار باشند؛ ترس از شکست هرگز این فرد را رها نمیکند. اگرچه ممکن است این افراد منتقد یا والدین ( یا معلم) سختگیر دیگر در زندگی فرد حضور نداشته باشند یا تاثیر گذار نباشند اما ترس و اضطراب نهادینه شده از تجربههای تلخ باعث میشود که او همیشه نگران باشد.
اما آنچه باید بدانید این است که هرچند اولویت دادن به نیازهای دیگران از شما چهره جذاب و دلپذیری میسازد اما زمانی که خواستهها، اهداف و نیازهای خودتان در اولویت قرار ندارد، دچار مشکلات بسیار جدی و مهمی در زندگیتان میشوید.
نادیده گرفتن خود
کسی که بیش از اندازه به دیگران توجه میکند و وقت زیادی صرف دیگران میکند، فرصتی برای توجه به سلامت جسمی و روانی خودش ندارد. تمام تلاش آدم مهربان این است که دیگران فعال، خوشحال و آرام باشند. یک والد مطیع دائما مراقب غذای سالم فرزندانش است و یا وقت زیادی را صرف برنامهریزی برای موفقیتهای زندگی فرزندانش میکند اما هرگز فرصتی برای توجه به نیازهای خودش ندارد.
اگر فقط در جهت رضایت دیگران قدم برمیدارید، بدون شک انسان مهربانی هستید. مراقبت و توجه به دیگران بسیار خوب است اما مهربانی در حق دیگران به معنای آن نیست که خود را وقف دیگران کنید.
وقتی به خودتان توجه کنید، دیگران را بیشتر از وجود خود بهرهمند میکنید. آدم سالم، توان و انرژی لازم برای مراقبت از دیگران را دارد. بنابراین برای اطرافیانتان بسیار خوب خواهد بود که شما به اندازه کافی بخوابید، غذای سالم بخورید، ورزش کنید، مطالعه کنید، تفریح داشته باشید و شاد زندگی کنید.
خدمت کردن به دیگران در حالیکه احساساتتان را سرکوب کردهاید، خشمتان را فرو خوردهاید یا وقت غذا خوردن ندارید، غیر ممکن است؛ چون روزی فرا میرسد که دیگر توانی برای خوشحال کردن دیگران باقی نمیماند.
احساس ناکامی در کنار دیگران
اگرچه آدم مطیع تلاش میکند دیگران را شاد نگه دارد اما این باعث نمیشود همیشه از کاری که میکند لذت ببرد. استرس و نگرانی دائمی به خاطر اینکه دیگران چه فکر میکنند و یا چه واکنش خواهند داشت و قرار گرفتن در شرایطی که اغلب به فرد تحمیل میشود و مانع انجام فعالیت دلخواه او میشود، عواملی هستند که در ایجاد احساس ناکامی اثر دارند. این نارضایتی و احساس ناکامی بالاخره خود را در رفتار و گفتار نشان داده میشود. بنابراین شاید بهتر باشد کمتر به فکر راضی نگه داشتن دیگران باشید.
استرس و افسردگی
معنای استرس و نگرانی این است که بار و فشار زیادی به شما تحمیل میشود که تاب و توان آن را ندارید. افرادی که دائما برای جلب رضایت دیگران تلاش میکنند، معمولا دچار استرس شدید و رفتارها و واکنشهای ناسالم هستند. استرس و افسردگی را میتوان با درمانهای دارویی کنترل کرد اما تا زمانی که این روند ادامه داشته باشد، نباید انتظار داشته باشید تغییر موثر و ویژهای در زندگیتان اتفاق بیفتد.
برای رهایی از استرس و افسردگی در چنین وضعیتی باید بپذیرید که نباید همیشه فراتر از تعهدات و وظایف تعریف شده خودتان پیش بروید و به خاطر دیگران از خواسته خود بگذرید.
رنج مفید بودن
حمایت و همراهی با دیگران خوب است و تا اندازهای منطقی است. اما اگر نتوانید به دیگران نه بگویید، ممکن است آنها را دچار این سوءتفاهم کنید که اجازه دارند تا هرجایی که میتوانند خود را به شما تحمیل کنند. چه چیزی بهتر از اینکه یک نفر همیشه در دسترس و در اختیار یا مطیع و فرمانبر باشد؟
متاسفانه دیگران مرزها و حریم شما را تشخیص نخواهند داد، مگر اینکه بتوانید برخی از خواستههای آنها را رد کنید و گاهی اجازه ورود به حریم خود را ندهید. این شما هستید که به دیگران میگویید چگونه با شما رفتار کنند. اگر حریمی برای خودتان قائل باشید، توقع دیگران را به اندازه توان و موقعیت خود پایین میآورید. در اینصورت، کمتر رنج میکشید و چیزی را هم از دست نمیدهید.
از گفتن «نه» یا «نمیتوانم» نترسید. شاید لازم باشد کمی روی اعتماد به نفس خود کار کنید و از طریق رفتار درمانی ترس از شکست و طرد شدن را رفع کنید. برای ایجاد این تغییرات ابتدا باید به این نتیجه برسید که باید خودتان را به اندازه دیگران دوست داشته باشید.