مکس استوسل در سال ۲۰۱۵ میلادی به “بیداری” رسید. او به عنوان یک استراتژیست موفق در عرصه شبکههای اجتماعی، برای چندین شرکت بزرگ چندملیتی کار میکرد، اما می گوید که در همان سال “دریافتم که بخشی از کاری که انجام میدهم، عملا در راستای منافع مردم نیست.”
استوسل اکنون یکی از عوامل مهم و کلیدی جنبش “وقت تلف نکنیم” است. فعالان این جنبش در پی آن هستند که فناوری را همرده ارزشهای انسانی قرار دهند.
تریستین هریس، از مدیران ارشد سابق گوگل از جمله دیگر بنیانگذاران این جنبش است و دیگر اعضای آن، اغلب کسانی هستند که در شرکتهایی مثل فیسبوک و اسنپچت کار کردهاند.”
آفکام، نهاد مسئول نظارت بر فعالیت تمام رسانههای الکترونیکی در بریتانیا، سال گذشته میلادی دریافت که بیش از نیمی از کاربران اینترنت در بریتانیا احساس میکنند که به فناوری معتاد شدهاند.
استوسل می گوید: “این ایده وجود دارد که ما به تلفنهایمان معتاد هستیم و خودمان هم باعث و بانی این اعتیاد هستیم.”
“اما این استنباط اشتباه است.”
استوسل توضیح میدهد که طراحیها در بخش فناوری به گونهای فزاینده با توجه به روانشناسی رفتاری و علوم اعصاب انجام میشوند.
تریستین هریس در “پژوهشگاه فناوری مجابکننده” دانشگاه استنفورد درس خوانده است. این پژوهشگاه در توضیح فعالیتهایش نوشته است که در پی رسیدن به دانش و آگاهی درباره این است که “چطور محصولات کامپیوتری میتواند به گونهای طراحی شود که بر رفتار انسانی تاثیر بگذارد و آن را تغییر دهد.”
عکسی که یک کاربر اینستاگرام از رفتار اجتماعی حاضران روی یک سکو در ایستگاه مرکزی آمستردام ثبت کرده است.
عکسی که یک کاربر اینستاگرام از رفتار اجتماعی حاضران روی یک سکو در ایستگاه مرکزی آمستردام ثبت کرده است.
در وبسایت پژوهشگاه استنفورد آمده است که “فناوری، طراحی میشود تا رفتار یا آنچه ما در ذهن داریم” را تغییر دهد.
مکس استوسل میگوید: “وقتی با علوم اعصاب آشنا میشوید و درک میکنید که چطور اپلیکیشن طراحی کنید، اساسا میتوانید مغز انسان را برنامهریزی کنید.”
“هزاران نفر در آن سوی صفحههای کامپیوتری هستند که کارشان این است که شما را تا حد ممکن، معتاد و دیوانه این صفحهها نگه دارند. این آدمها، کارشان را خیلی خوب یاد گرفتهاند.”
از استوسل پرسیدم که به نظرش چطور این آدمها کارشان را بلدند، در حالی که من کنترل اپلیکیشنها و نوتیفیکیشنهای تلفن همراهم را در اختیار دارم. او سوال من را با سوال دیگری جواب داد: “وقتی تلفنت دم دست نیست و صدایش بلند میشود، دچار هیچ استرسی نمیشوی؟”
بله! در چنین مواقعی کنجکاوی وسوسهانگیز با کمی اضطراب و دلواپسی همراه میشود و هرچه زمان بیشتری بگذرد و نتوانم سراغ تلفنم بروم، این نگرانی بهتدریج بیشتر میشود.
عموما کسانی که در بخش طراحی فناوری فعالند، در پی آن هستند که از “سیستم پاداش” مغز ما به نفع خودشان استفاده کنند. یعنی سیستمی که در آن با فعالسازی دوپامین، حس رضایت و لذت به ما دست میدهد.
مغز ما برنامهریزی شده تا ما را مشغول کاری کند که بیشترین رضایت را برایشان در پی دارد. یعنی همان سیستمی که ما را به مواد مخدر و غذاهای مشخص معتاد میکند، میتواند باعث شود که ما به اپلیکیشنها، بازیهای کامپیوتری، سایتها و ابزارهای مختلف اعتیاد پیدا کنیم.
بالای این عکس نوشته شده است: “(قیافهات) وقتی به جیبت دست میزنی و نمیتوانی تلفنت را پیدا کنی”. کاربر اینستاگرام که این عکس را منتشر کرده، نوشته است: بیایید برای دستکم ۸ ساعت تلفنهایمان را کنار بگذاریم.
اما این باور وجود دارد که مشکل، فقط به فناوری مربوط نیست.
مکس استوسل میگوید: “مشکل اینجاست که همهجا همین وضعیت است. در تمام زندگی ما!”
او میگوید: “همه میخواهند تا حدی که میتوانند جلب توجه کنند. خود من در حال طراحی ساختاری برای نوتیفیکیشنهای تلفن بودم تا به من کمک کند شما را از دنیای خودتان بیرون بکشم و وارد دنیای خودم بکنم.”
استوسل میگوید که کاربران فناوری، نه “مشتری”، بلکه “محصول” آن هستند.
او میگوید: “ما از خیلی از سیستمها و اپلیکیشنها به طور مجانی استفاده میکنیم. اما خیلی از شرکتهای تبلیغاتی به آنها پول زیادی میدهند تا در مدتی که ما در حال استفاده از این اپلیکیشنها هستیم، توجه ما را جلب کنند.”
“کسی که پول را به اینها میدهد، ما کاربران نیستیم، برای همین، چیزهایی که برایمان مهم هستند، در مقایسه با آنچه شرکتهای تبلیغاتی میخواهند، درجه اهمیت کمتری خواهد داشت.”
در دنیای فناوری، “موفقیت” در اغلب موارد، بر اساس شاخص “زمان صرفشده از طرف کاربران” ارزیابی میشود، یعنی مدت زمانی که یک اپلیکیشن یا وبسایت میتواند ما را مشغول به خود نگه دارد.
به عنوان مثال، اپلیکیشنهای زوجیابی برای اندازهگیری میزان موفقیت خود، مدت زمانی را که یک کاربر صرف جستجو و گشتن در اپلیکیشن میکند، محاسبه میکنند، ولی آیا واقعا هدف ما انسانها وقتی به سراغ چنین اپلیکیشنهایی میرویم، این است که عکسهای کاربرانش را ببینیم؟ یا می خواهیم یاری برای خود پیدا کنیم؟
در سال ۲۰۱۶ میلادی، الخاندرو لییراس، پروفسور روانشناس، نتایج یکی از مطالعات خود را منتشر کرد که نشان میداد میزان بالای استفاده ما از موبایل و اینترنت “به اضطراب و افسردگی” ربط دارد.
استوسل باور دارد که تلاش گسترده و پیوستهای که اپلیکیشنها و دیگر فناوریها برای جلب توجه ما میکنند، باعث میشود چیزهای دیگری که واقعا مهم هستند، از مرکز توجه ما دور شوند.
تغییر این وضعیت به طور مشخص در دست کسانی است که “پشت صفحههای تلفن و کامپیوتر” ما حضور دارند؛ کسانی که اپلیکیشنها، بازیها و ابزارهای مختلف را برای استفاده ما طراحی میکنند.
استوسل میگوید که این طراحان که بر روند تصمیمگیری افراد تاثیر میگذارند، از نظر اخلاقی مسئول هستند و باید این مسئولیت خود را جدی بگیرند.
او میگوید که جنبش “وقت تلف نکنیم” در حال کار روی چیزی است که میتواند نوعی “سوگند سقراط” برای طراحان فناوری باشد تا همانطور که پزشکان در آغاز کار خود متعهد میشوند در راستای منافع بیماران خود فعالیت کنند، طراحان فناوری هم تعهد مشابهی درباره کاربران محصولات خود بدهند.
در روزهای بعد از گفتوگویی که با استوسل داشتم، متوجه شدم که چقدر در موارد متعدد، بدون آنکه هدف مشخصی داشته باشم، وقتم را در اینستاگرام و در حال نگاه کردن به عکسها و ویدئوهای کسانی میکردم که از نزدیک نمیشناختمشان.
بالای این عکس نوشته است: “وقتی سعی داری بخوابی، ولی نمیتوانی تلفنت را کنار بگذاری”
با آن که اهمیت تغییر این وضعیت را درک میکنم، ولی سوال این است که آیا تلاش برای تغییر این وضعیت به نتیجهای میرسد؟
استوسل معتقد است که تغییر “کاملا امکانپذیر” است.
او میگوید که تغییر اتفاق خواهد افتاد، اگر “مصرفکنندگان” خواهان تغییر باشند.
با این حال، او اضافه میکند که فعالان در زمینه فناوری سعی خواهند کرد تا با روشهای موثر بیشتری توجه ما را به خود جلب کنند: “واقعیت مجازی، واقعیت افزوده و دیگر گونههای خیلی پیشرفته هوش مصنوعی در راه است.”
“در دنیای آینده این تغییرات بیشتر خواهد بود و برای همین لازم است که ما از الان، خواهان تغییر شویم.”
تریستین هریس توصیه میکند که تا وقتی چنین تغییری رخ دهد، خود ما به تغییراتی کوچک دست بزنیم تا کیفیت زندگی بهتری داشته باشیم.
او اکنون تقریبا تمام نوتیفیکیشنهای تلفن همراه خود را غیرفعال کرده است و تنظیمات پیامکهای تلفن را روی ویبره (لرزاننده) گذشته است. او ترتیب اپلیکیشنهای تلفن خود را هم با اولویت دادن به اپلیکیشنهایی مثل “اوبر” یا “نقشه گوگل” تنظیم کرده است، یعنی آنهایی که در صورت استفاده، محدود به زمانی خواهد بود که خود او میخواهد.
او تمام اپلیکیشنهایی را هم که احتمال دارد وقت او را هدر دهند یا هر اپلیکیشن دیگری را که نمادهای رنگی یا جالب توجه دارند، در یک پوشه مجازی گذشته است.
او همچنین روی لپتاپ خود یک یادداشت گذاشته است که در آن نوشته: “اگر کاری نداری، بازش نکن!”