ازدواج های امروز مانند ازدواجهای سابق، چندان مبتنی بر «انتخابهای سنتی» و «انتخابهای خانواده» نیست؛ چنانکه امروزه ازدواجها بیشتر با نیروی انتخابی طرفین(زن و مرد) صورت میگیرد. در این خصوص خود جوانان انتخابگر هستند به این معنی که خودشان سازندگان این نهاد جدید هستند و خانوادهها در این مسیر نقش «همراهیکننده» را بر عهده دارند.
موضوع مهم در این باره «کاهش دخالت خانوادهها در امور (زن و مرد) است، چنانچه پیش از این دخالت خانوادهها در امر و مسیر ازدواج بیشتر بود، «دخالت» به معنای مثبت آن و به معنای حفظ این پیوند و نه به معنای «فصل» و «جدایی» این پیوند.
این در حالی است که زمانی که خانواده جدید با بحران مواجه میشد، خانوادههای پدری هر دو طرف(زن و مرد) و همچنین شبکه خویشاوندی که پیش از این نقش قویتر و حضور پررنگتری داشت و معمولا در حل مشکلات و حفظ نهاد خانواده مداخله میکرد و به نوعی درصدد تداوم ازدواج بود امروز کمتر در جریان و مداخله امور قرار میگیرد.
کاهش نقش شبکه خویشاوندی و والدین طرفین جای خود را به افزایش نقش تصمیمگیری عروس و داماد یا زن و شوهر جوان داده است. نکته دیگر در مصرع دوم بیت معروف حافظ است: «ولی افتاد مشکلها….»
آنجا که صحبت از الگوی جدید زیست خانوادهها مطرح است. برخلاف گذشته زنها انتظار ندارند دائما در آشپزخانه باشند و به امور خانهداری بپردازند و ذهنیت بر این است که تقسیم کار باید به طرز دیگری صورت بگیرد. از طرف دیگر مردها در وضعیت ابهام هستند؛ «آیا نیروی قدرتمند خانواده هستند یا صرفا فردی هستند که نقش برابر دارند؟».
موضوع در اینجا آن است که این برابری در کجا تعریف میشود. کدام وظایف و چگونه باید میان زن و مرد تقسیم شود. سهم کدام یک در بودجه خانواده باید بیشتر باشد؟ آیا زن باید حقوق کار خود را صرف خانواده کند یا خیر؟ الگوی تقسیم کار و الگوی تامین منابع خانواده در این وضعیت جدید دچار ابهام است و هنوز در ذهنیت زن و شوهران جوان تثبیت نشده است. این باعث بروز اختلافهایی میشود.
در فقدان یک الگوی جا افتاده برای تامین مناسبات خانواده، زن و شوهر با هم وارد روابط تنشآمیز میشوند. روابطی که در نهایت منجر به خشونت، طلاق عاطفی و متعاقب آن طلاق رسمی میشود.
محمدامین قانعی راد
منبع: کانال جامعهشناسی