رابطه خشونت و بدی

0
1211

⁠  ⁣بدی و خشونت

یکی از مفاهیم مرتبط با خشونت، «بدی» است. از دیدگاه روانکاوانه، می‌توانیم ریشه دو نوع بدی را در افرادی که از خشونت استفاده می‌کنند، تفکیک کنیم:

 

۱- موقعی که در فرد به‌کاربرنده خشونت، غریزه مرگ بر رانه زندگی غالب است. بدی در این موارد غالباً «ناموفق» است؛ یعنی دایمی نبوده و شدت آن در خلق و فکر بیمار مدام در نوسان است. این ویژگی بسیاری از بیماران دچار«سازماندهی مرزی شخصیت» است.

 

در کلانشهرها و در دنیای امروز، درصد زیادی از این افراد به علت شکست در زندگی، اضطراب پیوسته، مشکلات در روابط اجتماعی و شغلی، بیماری‌های جسمی و ناراحتی‌های متعدد، در پی درمان برمی‌آیند؛ متأسفانه در سطح بالینی، اکثر روان‌پزشکانی که آگاهی به روانکاوی ندارند، اکثر این بیماران را فقط به‌عنوان بیماران افسرده، دوقطبی و اضطرابی مورد درمان دارویی قرارمی‌دهند و هیچ کار جدی برای مشکل شخصیتی و پایه‌ای آن‌ها انجام نمی‌دهند، درحالیکه مشکل شخصیتی این بیماران از دید روانکاوی درمان‌پذیر است.

 

۲- موقعی که بدی فرد خشن، برای وی موفقیت‌آمیز بوده و درعین‌حال پیوسته و نظام‌مند است، یعنی برعکس نوع اول نوسان ندارد. در این موارد، بدی، ریشه در یک نوع منطق‌گرایی مطلق و مخرب برای دیگران در جامعه یا نسل بشر دارد. چنین افرادی خودشان اصلاً به روان‌پزشک، مشاور، روان‌شناس و روانکاو مراجعه نمی‌کنند.

 

در این مورد که ممکن است جنبه خانوادگی، گروهی یا حزبی پیدا کند، به صورت نظام‌مند، «دیگری»، هموطن، همسایه و همنوع، به صورت «انسان» به حساب نمی‌آیند، بلکه به صورت «چیز» شمرده می‌شوند؛ یعنی وجود حیات و انسانیت در آن‌ها انکار می‌شود و کاربرد زور بر آن‌ها آسان و معمول می‌شود.

 

جنگ نمونه‌ای مهم از خشونت است. حمله شروع‌کننده جنگ که غالباً با تنفر همراه است، می‌تواند ناشی از نوع دوم بدی مرتبط با خشونت باشد. فاشیسم در اروپای نیمه اول قرن بیستم و داعش در سوریه و عراق فعلی، مثال‌هایی از این نوع خشونت هستند.

 

⁣دکتر کامران علی پناهی

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید:

افزودن دیدگاه