سونگجیو فرماندار استان لیانگ در دوران جنگ بین استانها در بین سالهای ۴۸۱ تا ۷۲۲ قبل از میلاد در چین باستان بود. در مجاورت لیانگ ایالت چو قرار داشت و مرز میان دو ایالت با یک حصار مشخص شده بود. کشاورزان طالبی از هر ایالت در زمین خود در دو سمت حصار کار میکردند.
مردم لیانگ همیشه سخت کار کرده و زمین خود را آبیاری میکردند، بنابراین طالبیهایشان رشد کرده و بزرگ میشدند. اما مردم چو تنبل بودند. آنها به سختی زمین خود را آبیاری میکردند، بنابراین طالبیهایشان نرسیده و خشک بود.
از روی حسادت ،یک شب مردم چو وارد سمت دیگر شده و بوتههای خربزه مردم لیانگ را لگدمال کرده و بسیاری از آنها را شکستند. روز بعد، هنگامی که مردم لیانگ متوجه خسارت شدند، خشمگین شده و به فرماندار سونگ گزارش داده و خواستار تلافی شدند.
سونگ سرش را تکان داد و گفت : « ما نباید این کار را انجام دهیم. ساختن یک دشمن، مسیری به سوی بدبختی است. این کوتهفکری است که بدی را با بدی جواب داد. »
در عوض، سونگ بدین شکل برنامهریزی کرد : عدهای از مردم لیانگ هر شب مخفیانه زمینهای خربزه ایالت چو را آبیاری کنند. او تاکید داشت که این کار باید یک راز باشد و هیچ کس نباید به مردم چو بگوید.
صبح روز بعد، هنگامی که مردم چو برای بررسی محصولات خود رفتند، متوجه شدند که آنها آبیاری شدهاند. با کمک پنهانیِ مردم لیانگ، بوتههای خربزه مردم چو هر روز بهتر رشد کرده و بزرگتر میشدند. مردم چو آن را عجیب یافته و شروع به تحقیق کردند. هنگامی که آنها پی بردند که مردم لیانگ به آنها کمک کردهاند، بسیار تحت تاثیر قرار گرفتند و به دولت خود گزارش دادند.
متعاقب آن پادشاه استان چو از مردم لیانگ با هدایای سخاوتمندانه عذرخواهی کرد و بین دو کشور اعلان صلح و دوستی نمود. سپس لیانگ و چو یک معاهده صلح و اتحاد بزرگ و بلند مدت بستند.
برای قرنها، خرد و دوراندیشی سونگ جیو در یادها ماند و داستان این که چگونه وی یک عمل بد را با بخشش و مهربانی پاسخ داد، از طریق نسلها منتقل شده است.