شاید خیلی به این موضوع توجه نداشته باشیم، ولی ما در روز تعداد زیادی مسئله حل میکنیم. مسائل ریز و درشتی که در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی گریبانگیرمان هستند. ما ناگزیر هستیم برای هر یک از مسائل و مشکلاتی که در فعالیتهای مختلف زندگی اعم از تحصیلی، شغلی، اقتصادی و … پیش میآید، راهحلی بیابیم.
ولی نکته مهمی که در حل مسائل وجود دارد این است که همه افراد یک جامعه از روشی یکسان برای حل مسائل مشابه استفاده نمیکنند. هر کس براساس دانستنیها، مهارتها، پیشینه، شخصیت، نگرش و اهمیتی که برای آن مسئله قائل است؛ روش خاص خود را در حل مسائل به کار میبرد و البته مسلما نتیجه حاصل نیز متمایز از سایر روشها خواهد بود.
نکته دوم: درست است که همه مردم یک جامعه از روش دقیقا یکسانی برای حل یک مسئله خاص استفاده نمیکتتد، ولی اکثریت جامعه روش کم و بیش مشابهی برای حل یک مسئله خاص بکار میبرند و فقط تعداد معدودی از جامعه برای حل مسائل مشابه از روشهای کاملا متمایز استفاده میکنند. به همین دلیل در هر جامعه معمولا افراد به صورت دو گروه عمده کاملا متمایز دیده میشوند. یک گروه که اکثریت عامه مردم را تشکیل میدهند و در مقابل، گروه دیگری که اقلیتی از جامعه بوده و جزو افراد خاص هستند. اقلیتی با طرز تفکر، منش و سطح زندگی متفاوت.
نکته سوم: همه افراد گروه اخیر یک نقطه مشترک دارند. آنها از خلاقیت بالا و توانایی نوآوری برخوردارند. همان گونه که در مقاله «تعریف خلاقیت به زبان ساده» نیز ذکر شد: «خلاقیت یعنی توانایی تولید ایدهها و راهحلهای متعدد، جدید و مناسب برای حل مسائل و مشکلات». در تعریف دیگری از خلاقیت که توسط Weisberg ارئه شده نیز به همین موضوع اشاره میشود: «خلاقیت یعنی توانایی حل مسایلی که فرد قبلا حل آنها را نیاموخته است». از اینرو این گروه از افراد جامعه، علاقهمند به استفاده از روشهای کهنه و ناکارآمد قدیمی نیستند. آنها به دنبال ابداع و بکارگیری روشهای نو و متمایز، در حل مسائلاند.
نکته چهارم: تفاوت روشهای حل مسئله در افراد مختلف هر جامعه، باعث تنوع کیفیت زندگی آنها میشود. در واقع حل مسئله یک مهارت است که میزان این مهارت در افراد مختلف، عامل مهمی در تعیین کیفیت زندگی و موفقیت آنها در جنبههای مختلف زندگی اعم از فردی، تحصیلی، شغلی و اجتماعی است.
نکته مهم آخر این که، این مهارت نیز مانند هر مهارت دیگری قابل یادگیری است و البته نیاز به آموزش دارد. یادگیری مهارت حل مسئله در سطوح مختلف میتواند به حل خلاقانه یک مسئله ساده و یا در سطوح بالاتر منجر به ابداع و اختراع شود.
چگونه در حل مسائل مهارت پیدا کنیم؟ برای کسب مهارت در حل مسائل ابتدا باید وجود مسائل و مشکلات در زندگی را یک امر طبیعی و حتی لازمه زندگی بشر بدانیم. بعضی از مردم این موضوع را امری غیرطبیعی میدانند و بنابراین در رویارویی با کوچکترین مشکلات، دچار ناراحتی و استرس میشوند. و بدیهی است که با وجود استرس و نگرانی نمیتوان انتظار برخورد مناسب با مشکلات را داشت. به همین دلیل این افراد معمولا در مواجهه با مسائل حالت انفعالی دارند و حتی قادر به حل اصولی سادهترین مسائل نیز نیستند و اغلب از حل مسائلشان طفره میروند و آنها را به تعویق میاندازند. ولی افرادی که مسائل و مشکلات را جزیی از زندگی روزمره میدانند، خود را برای مواجهه با آنها نیز آماده کردهاند. این افراد با بروز هر مشکلی، بدون دغدغه و با فکری باز و مسلط، نسبت به حل آن اقدام میکنند. موضوع دیگری که در حل مسائل، نقش کلیدی دارد، توانایی تولید ایدههای متعدد برای هر مسئله است. باید توجه داشت که هر چه تعداد ایدهها و راهحلهای تولید شده بیشتر باشد، احتمال رسیدن به یک راهحل کارآمدتر، بیشتر خواهد بود. بنابراین نباید در تولید و ارائه ایده خساست به خرج داد. حتی اگر برخی از ایدهها غیرمنطقی و غیرعملی به نظر برسند. اتفاقا در برخی از موارد همین ایدههای به ظاهر غیرمنطقی و غیرعملی برای حل بعضی از مشکلات کارسازتر بوده و نتیجه بهتری میدهند! اما چگونه توانایی تولید ایدههای متعدد را کسب کنیم؟ بدیهی است که برای کسب مهارت در هر زمینهای، آموزش و تمرین مستمر لازم است. در زمینه کسب مهارت برای تولید ایدههای متعدد نیز برخورداری از تفکر خلاق و تمرین تکنیکهای خلاقیت و به خصوص تکنیک بارش فکری میتواند بسیار راهگشا باشد. پس از تولید راهحلهای فراوان برای حل مسئله، نوبت به انتخاب بهترین و کاراترین ایدهها، با کمک تفکر منطقی میرسد. در این مرحله ممکن است لازم باشد، بعضی از ایدهها تعدیل و یا با هم ترکیب شوند و ایدههای جدیدی به وجود آیند. در هر صورت مهارت فرد در تفکر خلاق، ایدهپردازی و بالاخره تفکر منطقی، موجب رسیدن به راهحلهای منحصر به فرد و کارآمد میشود