آمارها نشان از افزایش طلاق توافقی میان نسل جوان دارد که بیشترین قربانیان آن زنانند. علت این موضوع به گفتهی کارشناسان آداب و رسومهای غلط، روابط نامشروع پیش از ازدواج، عدم آگاهی و شناخت از ازدواج و همچنین کوتاهی رسانهها در ترویج فرهنگ درست و ایجاد بستر جذابیت برای آن است. برای بررسی این موضوع با امان الله قرایی مقدم جامعه شناس و استاد دانشگاه به گفتگو نشستهایم که در ادامه میخوانید:
فردا: به نظر شما در شرایط حاضر چه عواملی در افزایش طلاقهای توافقی نقش دارند و مهمترین آنها به اعتقاد شما چیست؟
من از سال ۵۶ به این طرف روی مسئلهی طلاق مطالعه و بررسی کردم. آن موقعها طلاق توافقی کم بود خیلی کمتر از اکنون. طلاق توافقی هم به این صورت که شاهدیم وجود نداشت بلکه آن موقع قبح زیادی داشت.
یکی از عوامل طلاق توافقی این است که دختران و پسران ما معیار درستی برای ازدواج ندارند. ازدواجها بر اساس شناخت ادراکی و منطقی صورت نمیگیرد و دوران نامزدی طی نمیشود تا طرفین از روحیات، شخصیت و اخلاقیات هم و همچنین خواستههای طرف مقابل آگاهی پیدا کنند. بیشتر شاختها از دوران نامزدی حاصل میشود، اما دورهی نامزدی در جامعهی ما شکلهای دیگری به خود پیدا کرده است بنابراین در حالی که ازدواج خیلی راحت صورت میگیرد، اما از آنجایی که طرفین برای انتخاب همدیگر احساسی عمل میکنند، در نهایت با شکست مواجه شده و از هم جدا میشوند.
انتخابهای کنونی نه بر اساس شناخت ادراکی بلکه بر اساس عشقهای زودگذر و بر اساس هوس است که یکی از اثرات آن طلاق میباشد. طلاق نتیجهی این ناگاهیها است بر اساس بررسی هایی که تاکنون در برخی از شهرها انجام دادیم اکثر دختران و پسران قبل از ازدواج روابط دوستی و حتی روابط نامشروع دارند متاسفانه دوستیهای قبل از ازدواج و رابطههای دختر و پسر خیلی زیاد شده است.
روابط نامشروع قبل از ازدواج
در یک بررسی از ۱۵۰ دختر و پسر روشن شد همهی آنها قبل از ازدواج رابطهی دوستی حتی رابطهی جنسی را تجربه کرده اند؛ بنابراین اینها هم مزید برعلت مسئلهی طلاق در جامعه است.
موضوع دیگر این است که معنویات و پاینبدی به تعهدات اخلاقی و معنوی که در آئین و سنت ما است و دین هم آن را تائید کرده، بسیار کم رنگ شده است. چون پایبندی به اصول معنوی کم رنگ است طلاق نیز عادی شده و دیگر کسی خود را متعهد به زندگی زناشویی نمیداند. به نظر من جامعه دچار یک آنومی اجتماعی است به این معنی که شناختی از ارزشها و هنجارهای اجتماعی نداریم و یا اینکه آنها را نادیده میگیریم. به این موضوع به اصطلاح فروریختگی ارزشها و هنجارها میگویند. باورهای غلط هنوز برای جوانان روشن نشده نه در رسانهها و نه در مدارس در هیچ جایی این باورها تشریح نمیشود.
موضوع دیگر در مسئلهی طلاق به تهاجامات فرهنگی و مسائل برون مرزی بر میگردد در شرایط حاضر رسانههای بیگانه زیاد شده اند و انواع اقسام بی اعتقادی و عدم پایبندی به همسر تبلیغ میشود خب اینها باعث شده زنان و مردان ما تنوع طلب شوند و دیگر مثل سابق ضرورتی در خود به پایبندی به روابط با همسر را نبینند.
طبق یک بررسی از ۸۶۰ نفر که متاهل بودند روشن شد ۳۳ درصد آنها روابط نامشروع دارند در حالی که این موضوع یک زنگ خطر است آمار روابط نامشروع افراد متاهل در برخی از شهرها حتی بیشتر از این است. به همین دلیل با افزایش رسانههای غربی و تبلیغات آنها، تنوع طلبی بین زنان و مردان زیاد شده است.
روابط نامشروع قبل از ازدواج
در یک بررسی از ۱۵۰ دختر و پسر روشن شد همهی آنها قبل از ازدواج رابطهی دوستی حتی رابطهی جنسی را تجربه کرده اند؛ بنابراین اینها هم مزید برعلت مسئلهی طلاق در جامعه است.
موضوع دیگر این است که معنویات و پاینبدی به تعهدات اخلاقی و معنوی که در آئین و سنت ما است و دین هم آن را تائید کرده، بسیار کم رنگ شده است. چون پایبندی به اصول معنوی کم رنگ است طلاق نیز عادی شده و دیگر کسی خود را متعهد به زندگی زناشویی نمیداند. به نظر من جامعه دچار یک آنومی اجتماعی است به این معنی که شناختی از ارزشها و هنجارهای اجتماعی نداریم و یا اینکه آنها را نادیده میگیریم. به این موضوع به اصطلاح فروریختگی ارزشها و هنجارها میگویند. باورهای غلط هنوز برای جوانان روشن نشده نه در رسانهها و نه در مدارس در هیچ جایی این باورها تشریح نمیشود.
موضوع دیگر در مسئلهی طلاق به تهاجامات فرهنگی و مسائل برون مرزی بر میگردد در شرایط حاضر رسانههای بیگانه زیاد شده اند و انواع اقسام بی اعتقادی و عدم پایبندی به همسر تبلیغ میشود خب اینها باعث شده زنان و مردان ما تنوع طلب شوند و دیگر مثل سابق ضرورتی در خود به پایبندی به روابط با همسر را نبینند.
طبق یک بررسی از ۸۶۰ نفر که متاهل بودند روشن شد ۳۳ درصد آنها روابط نامشروع دارند در حالی که این موضوع یک زنگ خطر است آمار روابط نامشروع افراد متاهل در برخی از شهرها حتی بیشتر از این است. به همین دلیل با افزایش رسانههای غربی و تبلیغات آنها، تنوع طلبی بین زنان و مردان زیاد شده است.
خواستهای بی حد و حصر برخی زنان
از سویی دیگر بر اساس نظر جورج هومنز جامعه شناس خواستهای بی حد و حصری که برخی زنان پیدا کرده اند در طلاق موثر بوده است. چون همسر نمیتواند توقعات مادی زنش را برآورده کند به چالش بر میخورد و بعد به طلاق ختم میشود بنابراین میبینید این موضوع یکی از علتهای اصلی ازدواجهای اخیر است که بر اساس عقل و منطق صورت نگرفته است. خواستها و امیال افزایش پیدا کرده، اما شیوهی تامین آنها درست نبوده است.
گاهی وقتها نیز ازدواج از روی اجبار بوده نه طبق خواستهی طرفین. ازدواج در برخی از شهرها به وسیلهی سنتها صورت میگیرد دختری را به ازدواج مردی بزرگتر در میآورند و بعدها که آن دختر بزرگتر شد، چون آگاهی پیدا کرد طلاق میگیرد.
برخی از ازدواجها هم به این دلیل ختم به طلاق میشود که دختر و پسر آگاهی کافی از هم ندارند و ارتباط آنها بر اساس چت و ارتباطات اینترنتی صورت میگیرد. از طرفی والدین در نظر گرفته نمیشوند و ازدواج در بیشتر مواقع بدون درخواست نظر و استفاده از تجربهی بزرگترها است.
البته باید گفت که با وجود آنکه که قبح طلاق ریخته، طلاقهای توافقی راحتتر و کم هزینهتر از سایر طلاقها است.
دختران قربانی ازدواجهای سفید
یکی از عوامل طلاق ازدواج سفید است که باید نام آن را هم باشتهای سیاه گذاشت. آسیب دختران در این روابط صدرصد است چرا که موقیعت دختر و پسر در هیچ جایی مثل هم نیست. ازدواج مجدد برای زنان مطلقه در کشور ما نزدیک به صفر است. تجربه هم نشان داده از آنجایی که جامعهی ما سنتی است، کمتر زنی بعد از طلاق روی خوش دیده البته مردها هم از طلاق ضربهی روحی میخورند، اما زنان بیشتر قربانی طلاق اند و بعد از ازدواج آن کمتر کسی سراغ آنها میرود و برخی از انها نیز به دلیل اینکه امکانات مالی ندارد به راه فساد کشانده میشود.
زن شوهرش را با دوست پسرش مقایسه میکند و مرد هم همسرش را با دوست دخترش!
فردا: روابط نامشروع و رابطههای دوستی قبل از ازدواج چگونه طلاق را در پی خواهند داشت و این روابط چه تاثیری بر زندگی زناشویی میگذارد؟
طبق بررسی که کردیم ۹۴ درصد پسران میگویند که حاضر نیستند با دخترهایی که روابط آزادانه را تجربه میکنند، ازدواج کنند و البته ۶ درصد هم میگویند فکر میکنیم نه اینکه تصمیم قطعی داشته باشند زمانی که دختر و پسر رابطهای قبل از ازدواج با هم دارند کم کم به هم شکاک میشوند آنها از طرفی هرگز بعد ازدواج لذتی که از قبل در روابط نامشروع داشته اند، نخواهند برد.
زن شوهرش را با دوست پسرش مقایسه میکند و مردم هم همسرش را دوست دخترش؛ بنابراین روابط دوستی قبل از ازدواج به خصوص روابط ناسالم کاملا آسیب زا است. تجربه هم نشان داده کسی که به کار نادرست عادت کرد، آنرا ترک نمیکند. مثل معتادی که به دود عادت دارد. در نتیجه عادت به کارهای نادرست که یکی از آن روابط نامشروع است باعث شده پاینبدی زن به مردم و برعکس کم شود.
از طرفی همین مسئله ارزش دخترا و هم ارزش پسرا نزد هم را کمتر کرده است. حالا دیگر کمتر پسری پیدا میشود که بگوید من به فلان دختر و یا دختران به طور کلی اعتماد دارم. پایبندی به اخلاقیات از بین رفته. سریالهای خارجی نیز بی بندوباری هایی را نشان میدهد که بر افزایش میزان طلاق به خصوص طلاق توافقی افزوده است البته مسائل اقتصادی هم در طلاق تاثیر گذار است با این حال باید گفت: طلاق مجموعهای از چند عامل است نه یک عامل مشخص.
فردا: در کشورهای اروپایی و توسعه یافته روابط آزاد است، اما چگونه است که آمار طلاق در برخی از این کشورها چندان زیاد نیست؟
آمارها نشان میدهد ما در رشد طلاق از فرانسه هم جلو زدهایم درست است که آنجا روابط آزادانه است و دختر و پسر با هم رابطه دارند، اما فرق آنها با ما این است که آنها قبل از ازدواج از هم شناخت پیدا میکنند و تصمیمهای آنها در خصوص ازدواج نیز منطقیتر است. آنها از روابط سطحیای که اکنون در کشور ماست عبور کرده اند و معیارهای منطقی تری دارند.
البته لازم به ذکر است که طبق برخی از بررسیها آمار طلاق میان کاتولیک ها، چون کاتولیکها مذهبیتر اند نسبت به پروتستانیها کمتر است و همینطور آمار طلاق در مقایسهی پروتستانیها با لائیکها کمتر؛ بنابراین شاهدیم دین نیز تاثیر عمیقی روی پایبندی زوجین به ازدواج دارد چیزی که در جوامع دیگر هم است.
از سویی برخی از جوامع توسعه یافته که عموما هم روابط آزاد میان دخترا و پسرا وجود دارد، به یک رشد فکری رسیده و زمانی که ازدواج میکنند میدانند چه تصمیم بزرگی گرفته اند، اما دختران و پسران ما ازدواج را بازیچه میدانند. البته این را هم بگویم ما معتقدات دینی داریم که با این کشورها قابل قیاس نیست.
علاوه بر این در مدارس آنها دختر و پسر از هم جدا نیستند برای مثال در روستاهای ما که مدارس به صورت مختلط است مشکلات اجتماعی کمتر است. البته این به این معنا نیست که در روستاها مردم پاک و مطهرند، اما محدودیتهای فرهنگی و سخت گیری هایی که هست روی این مسئله در روستا تاثیر گذاشته است برای مثال روابط نامشروع در روستا برای دختر و پسر ممکن است عاقبتی، چون مرگ را داشته باشد.
تلوزیون و رسانهی جمعی برای معضل طلاق کاری نکرده است
فردا: چه راه حل هایی برای کاهش طلاق وجود دارد و به نظر شما این راه حلها چگونه باید در کشور ما پیاده شود؟
به اعتقاد من راه حل این است که هنجارها و ارزشها به صورت آموزش و پروش خانگی و در بعد بزرگتر به وسیلهی رسانهی جمعی جا بیفتد. دو چیزی است که در ایران باستان بوده و اکنون نیز باید پیاده شود مسئولیت پذیری و وظیفه مداری است، که باید به فرزندانمان آموزش داده شود تا در نتیجه آنها به آن چیزی که باید داشته باشند آگاه بوده و از روی شناخت و منطق ازدواج کنند.
اما متاسفانه تلویزیون و رسانهی جمعی ما کاری نکرده به نظر من تلوزیون به عنوان رسانهای که میتواند نقش مهمی داشته باشد، مقصر است فکر میکنند با همین سریالها و برنامهها کاری پیش میرود در صورتی که جوانان ما وقتی تلوزیون برنامه جالبی ندارد سراغ ماهوراه و رسانه هایی میروند که خلا روحی آنها را پر کند، اما این رسانهی جمعی چه چیزی نشان میدهد روابط نامشروع را. همهی اینها باعث شده ازدواجها جنبهی تفننی داشته و بدون معیار و ملاک باشد و در نهایت هم به طلاق منجر شود. اما باید بدانیم هر چقدر ازدواجها آگاهانهتر صورت بگیرد طلاق کمتر میشود.
بنابراین لازم است تلویزیون بهتر شود وتوانایی جذب مخاطب داشته باشد نه اینکه به دلیل عدم جذابیت برنامههای تلوزیون ۸۰ درصد مردم ماهواره نگاه کنند. یکی دیگر از راهکارها برگشت به فرهنگ اصیل ایرانی شعر و هنر است. برخی از فرهنگهای اصیل باید زنده نگه داشته شود و اسباب تنوع و تفریح مردم زیادتر شود.
نقش دین مهم است اما باید بدانیم برای نهادینه کردن دین در جامعه از چه شیوههایی استفاده می کنیم. طبیعتا زمانی که روشها نادرست باشد، به پاسخ روشنی دست پیدا نخواهیم کرد و از سویی جوانان نیز آنطور که ما میخواهیم دینباور به بار نمیآیند. تاثیر دینباوری در زندگی زناشویی سازگاری و مسئولیتپذیری است. اگر بخواهیم از یک رسانه ی جمعی تاثیر گذار سخن بگوییم باید بگویم مهم ترین رسانه و به قول امام خمینی (ره) مهمترین، دانشگاه تلویزیون است. رسالت تلوزیون فرهنگ سازی اموری است که به واسطه ی آن جامعه به باورهای دینی احترام بگذارد و یا اینکه آنها را ارزشمند بداند.
تلویزیون باید آگاهانه به جوانب موضوع بپردازد و در راستای این فرهنگ سازی بررسی کند که چند درصد مردم در چند ساعت تلوزیون نگاه می کنند.همچنین در این بررسی باید نشان داده شود که آنها که تلوزیون نگاه می کنند جوان هستند و یا غیر جوان . مسئولان هنوز اعتماد عمومی مردم را جلب نکردهاند بنابراین اینها باید مورد توجه قرار بگیرد. جامعه مثابه یک کارخانه است هر چه تولید میشود محصول همان جامعه است و خود جامعه در تولید آن نقش داشته اما واقعیت این است که ما راه را گم کردهایم به همین خاطر جامعه نیز به بیراهه رفته است.