بررسی دلایل ازدواجهای ناموفق نشان میدهد اجبار در شروع زندگی مشترک دلیل اصلی ناکامی بسیاری از زوجها در رسیدن به زندگی مطلوب و با کیفیت است. دکتر «مریم رفعتی»، روانشناس و مدرس دانشگاه در گفتوگو با زندگی مثبت از عواقب و پیامدهای ازدواجهای اجباری سخن گفت.
چه عوامل روانیای باعث میشود یک زوج پس از گذشت حدود نیم قرن از شروع زندگیشان از یکدیگر جدا شوند؟
آنجا که هستی زن به نیستی و بودش به نبود تبدیل میشود، در جایگاهی قرار میگیرد که باید از خود واکنش نشان دهد. در این موقعیت دیگر نگران تبعات تصمیمش نیست و فقط به این فکر میافتد که این موقعیت را ترک کند.
زن با این رفتار نشان میدهد او هم میتواند تصمیم بگیرد. چنین افرادی احتمالا شرایط سختی را تحمل کردهاند تا خود را برای جدایی آماده کنند؛ آنها دورانی پر تلاطم و همراه با خشم و افسردگی و… را گذراندهاند تا به مرحله پذیرش برسند و چنین تصمیمی بگیرند.
چرا این زن همان زمان که شوهرش او را ترک کرد، از او جدا نشد؟
این تصمیم دلایل زیادی میتواند داشته باشد. از جمله اینکه شاید با خودش کنار آمده و فکر کرده حداقل نام مردی روی من است و مطلقه نیستم و تلاش کرده زندگیاش را حفظ کند. از سوی دیگر، باورهای سنتی که طلاق را مترادف ننگ میدانند نیز در این بین دخیل هستند.
زنان جامعه سنتی با این باور وارد زندگی مشترک میشوند که وقتی در این مسیر قرار گرفتند، موظفند تا آخر بمانند. چنین افرادی هویت خود را در ماندن میدانند و تحمل این شرایط سخت جزء باورهایشان است.
از لحاظ روانشناختی زن باید تکلیفش را خیلی زودتر روشن میکرد اما شاید وقتی دید هیچ حقی در زندگی شوهرش ندارد و او هیچ ارزشی برای بودنش قائل نیست، هنجارشکنی کرده است. با این حال تا زمانی که با این زن در مورد دلایل و احساسش صحبت نشود، نمیشود قضاوتی قطعی انجام داد زیرا ما از ظن خود یار او شدهایم.
ازدواجهای اجباری معمولا چه ویژگیهایی دارند؟
ازدواج یک قرارداد اجتماعی است اما اگر به آن به شکل دادوستدی نگاه کنیم، رگههایی از اجبار در آن دیده میشود. از ویژگیهای مهم چنین ازدواجهایی، این است که معمولا مبنای عاطفی ندارند و حداقل یکی از طرفین از این وصلت ناراضی است.
گاهی به ازدواج بهعنوان راهی برای استحکام روابط دو قبیله و خانواده نگریسته میشود و مهمترین نکتهای که اهمیت دارد، دوام زندگی است و هیچکس به کیفیت آن اهمیتی نمیدهد و تنها چیزی که اهمیت ندارد، نظر دختر و پسر است. در حالی که حتی در یک ازدواج معمولی نیز باید هر دو طرف این قرارداد اجتماعی برای شروع زندگی مشترک اشتیاق داشته باشند.
افرادی که در موقعیت ازدواج اجباری قرار میگیرند، باید در مقابل فشارهای اطرافیان چه واکنشی از خود نشان دهند؟
معمولا در چنین مواقعی به دختر و پسرها توصیه میشود از مشاور کمک بگیرند تا روابط آنها با اعضا خانواده و اینکه چرا در چنین وضعیتی قرارگرفتهاند، رابطه آنها با پدر و مادر و علت اینکه نمیتوانند به آنها نه بگویند نیز بررسی میشود. شاید دختر و پسر توانایی گفتن نه را داشته باشند اما کسی به تصمیم آنها توجه نکند.
زمانی که فرد تحتفشار است و مجال زیادی هم ندارد، مشاوره واقعا میتواند موثر باشد؟
قطعا با مشاوره نمیشود اقدام آنی انجام داد زیرا زمانبر است اما حداقل میشود فرد را در شرایطی قرار داد تا به جای افسردگی و پرخاشگری به بررسی روابط بین خانواده بپردازد. از سوی دیگر راههای دیگری مثل قرار دادن فردی بهعنوان واسطه، درگیر کردن عواطف احساسی طرف مقابل از جمله اقدامهایی است که میتواند حداقل ازدواج اجباری را به تاخیر بیندازد.
چه توصیهای برای بهبود کیفیت زندگی مشترک افرادی که اجباری ازدواج کردهاند و زندگیشان را ادامه میدهند، دارید؟
چنین افرادی باید قدمبهقدم خواستههایشان را برآورده کنند بدون آنکه به زندگیشان آسیب وارد شود. وقتی فرد توانست به همسرش با دید بهتری نگاه کند و خودش را جای او بگذارد، به تدریج روی نکتههای مثبتش متمرکز میشود. اگر این اتفاق بیفتد، ممکن است حتی بتواند بخشهایی از وجودش را با وجود همسرش پیوند بزند. چنین رفتاری کمک میکند همه درها برای فرد بسته نماند.
اگر کسی بتواند تغییراتی در خودش ایجاد کند که با ساختار شخصیت و حرمت انسانیاش منافاتی نداشته باشد، میتواند ارتباط موثر و مطلوبی با همسفرش ایجاد کند و کیفیت سفر را بالا ببرد.