نتایج تحقیقات نشان میدهد کارآفرینان بیش از بقیهی مردم در معرض اختلالات روانی هستند. این بیماریها در صورت درمان نشدن، خسارات جبرانناپذیری خواهند داشت.
مرگ آنتونی بوردن، آشپز و اینفلوئنسر معروف آمریکایی بر اثر خودکشی، زنگ خطر دیگری را برای فعالین دنیای کسبوکار به صدا در آورد. زنگ خطری که از بحرانی جدی با نام بیماریهای روانی خبر میداد و لزوم توجه به دلایل و پیدا کردن درمان برای آنها را بیش از پیش مشخص میکرد.
لیزا هریس، یکی از نویسندگان وبسایت entrepreneur است که تجربهی کارآفرینی و البته دست و پنچه نرم کردن با بیماریهای روانی را دارد. او در این مقاله به تشریح داستان خود و راهحلهایی برای برونرفت از این بحران میپردازد.
من در طول هفت سال تجربهی مدیریت استارتاپ، تقریبا تمام احساسات کارآفرینی را درک کردم: آدرنالین رونمایی از استارتاپ، انرژی آرامبخش جریان ثابت کارها، شکنندگی، وحشتزدگی و عصبی بودن از کار کردن تا ساعت ۲ صبح، ترس از برملا شدن حقیقت زمانی که با وجود تمام نگرانی، مجبور بودم انرژی مثبت به مشتریان تزریق کنم؛ غم و اندوه شکست و حتی راحتی پس از شکست و در نهایت این سوال بحرانی که اگر این کار را نکنم چه کاری انجام خواهم داد؟
البته تاریخچهی مشکلات و بیماریهای روانی من طولانیتر از رزومهی کارآفرینی است. من از زمان کودکی با افسردگی و اضطراب دست و پنچه نرم کردهام. مدتی را در بیمارستان بستری بودم. علاوه بر آن سابقهی تحصیلی من نشانههایی از بیشفعالی (ADHD) را نیز نشان میدهد.
در واقع موفقیتهای تحصیلی من پوششی روی بههمریختگی عاطفی و عدم سازماندهی روانی من بوده است. من همیشه تصور میکردم که ذهن یاغیام من را بهعنوان فردی پیشرو در دنیای استارتاپ تثبیت خواهد کرد. اما بعدا متوجه شدم که مشکلات روانی من در این دنیا عجیب و نایاب نیستند.
گروههای بزرگ از دانشمندان شامل روانشناسان، اقتصاددانان، متخصصین مدیریت و اساتید دانشگاههای کسبوکار همیشه در حال تحقیق روی سلامت روانی کارآفرینان هستند. آنها به یک نتیجهی نهایی رسیدهاند: اختلالات روانی نه تنها در میان کارآفرینان شایع است، بلکه به نوعی موتور محرکهی آنان نیز محسوب میشود.
مایکل فریمن، مربی مدیریت برای کارآفرینان و پروفسور روانپزشکی دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو در این مورد میگوید: «این شرایط سلامت روانی، با ویژگیهای مثبت ترکیب میشوند و موجب پیشرفت و برتری کارآفرینان خواهند شد. بهعنوات مثال وقتی شما بیشفعال باشید، دو خصیصهی مثبت نیاز به سرعت و علاقه به اکتشاف را در خود دارید. در نتیجه بدون گرفتار شدن در پروسههای آنالیز و بررسی، با اشتیاق و علاقه کار خود را پیش خواهید برد.»
بیش فعالی یکی از اختلالاتی است که تاثیر زیادی روی کارآفرین شدن افراد دارد
نتایج تحقیقات اخیر فریمن و تیمش نشان میدهد که کارآفرینان سطوح بالاتری از بیش فعالی، افسردگی و مصرف دارو را تجربه میکنند. یک تحقیق دیگر ارتباطی نزدیک بین تمایلات کارآفرینی و صفاتی شبیه به اختلال دوقطبی بودن را نشان میدهد. شری جانسون، متخصص اختلال دوقطبی و پروفسور روانپزشکی دانشگاه کالیفرنیا، برکلی یکی از افراد حاضر در این تحقیق بوده است. او در این باره میگوید:
یکی از نتایج ثابت تحقیقات ما این بود که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی تمایل و جاهطلبی بیشتری برای حرکت و پایداری در مسیر اهداف خود دارند.
نکتهی مهم این که شناخت علائم و خصوصیات، بهمعنای تشخیص کامل بیماری نیستند. در واقع کشف ارتباط بین بیماریهای حتمی و تشخیص داده شدهی روانی با کارآفرینی هنوز در ابتدای راه خود قرار دارد؛ البته دانشمندان در حال پیشرفت در این زمینه هستند. به بیان دیگر تحقیقات گفته شده تنها افرادی که علامت بیماری دارند (و لزوما بیمار شناخته نمیشوند) بررسی شدهاند.
یک تحقیق علمی جامع که نتایج آن سال گذشته در IZA Institute of Labor Economics به چاپ رسید، روی اختلالات روانی دانشجویان تمرکز داشت. در این تحقیق ۹۸۰۰ دانشجوی هلندی مورد بررسی قرار گرفتند و مشخص شد دانشجویانی با علائم بیشفعالی،دو برابر دیگران پتانسیل راهاندازی کسبوکار دارند. البته موفقیت این افراد بررسی نشده و موضوع تحقیقی دیگر خواهد بود.
پس از بررسی عامل اختلالات روانی روی کارآفرین شدن افراد، به این سوال معکوس میرسیم که کارآفرینان تا چه حد در معرض ابتلا به اختلالات روانی هستند؟ اطلاعات کلی و بررسیهای اجمالی نشان میدهد که این افراد بیش از عموم جامعه در معرض اختلالات هستند البته نتایج علمی محکمی در این زمینه منتشر نشده است.
تجربهی اختلالات و علائم بیماریهای روانی در کارآفرینان بیشتر است
فریمن و تعدادی از همکارانش برای بررسی این مورد، مطالعهای روی ۲۴۲ کارآفرین و ۹۳ نفر فرد معمولی (گروه کنترلی) انجام دادند. تقریبا نیمی از کارآفرینان حداقل یک شرایط خاص روانی را گزارش کردند و این آمار بسیار بیشتر از آمار گروه کنترلی بود. بعلاوه کارآفرینان از سابقهی بیماری روانی در خانوادههای خود گفتند که میتواند دلیلی بر به ارث بردن خصوصیتهای کارآفرینی و همچنین اختلالات روانی باشد.
نتایج تحقیقات فریمن و تیمش امسال در مجلهی Small Business Economics چاپ شد اما پیش از آن در سال ۲۰۱۵ پیشنویسی از آن منتشر شد تا بحث و مکالمه پیرامون کارآفرینی و سلامت روانی را رواج دهد. فریمن در این باره میگوید:
هدف اصلی من این بود که آگاهی را در مورد سلامت روانی در میان کارآفرینان افزایش دهم. تمرکز اصلی نیز بر آن دسته از افرادی بود که در حال حاضر از این مشکلات رنج میبرند. در نهایت میخواستم آنها متوجه مشکلات خود شده و در صورت نیاز، از دیگران کمک بگیرند.
نکتهی روشن این که برخی بیماریهای روانی در صورت بررسی و درمان نشدن، خسارات جبرانناپذیری خواهند داشت. در مثالی از پیچیدگی این اختلالات، خوشبینی زیاد برای کارآفرینی که به سرمایهگذار مراجعه میکند مفید است؛ اما همین خوشبینی در سطوح بالا باعث اشتیاق بیش از اندازه و مخرب خواهد شد. بعلاوه، اختلال دوقطبی شدید در کارآفرینان آنها را به سمت افسردگی شدید سوق میدهد که برای یک رهبر کسبوکار اصلا مفید نخواهد بود. فریمن در مورد کنار آمدن با افسردگی میگوید:
برخی روزها به این حس میرسید که هیچ چیز شما را خوشحال نمیکند. انگیزه خود را از دست دادهاید و از سطح انرژی به پایینترین حالت خود رسیده است. این شرایط را به عنوان افسردگی بپذیرید و با آن کنار بیایید. این رفتار، مسئولیتپذیری شما در برابر خودتان، سرمایهگذاران، کارمندان و خانواده را نشان میدهد.
با پیشرفت یافتههای دانشمندان در مورد تاثیر سلامت روانی روی وضعیت کارآفرینان و پیشرفت آنها، خود دنیای کسبوکار نیز در حال دست و پنجه نرمکردن با مشکلات این نوع از سلامت است. در پستهای وبلاگی و مقالات کارآفرینان، آنها به وفور در مورد کلنجار رفتن با اضطراب، افسردگی و علائم خودکشی صحبت میکنند. این روند با تراژدیهای خودکشی افراد زیادی در دنیای استارتاپهای فناوری شدت گرفته است و البته، موج عظیمی از خوشبینی و امیدواری به عنوان جبههی مقاومت در برابر آن عمل میکند.
صحبت کردن و روشنگری در مورد این حقایق، مسیر را برای حل آنها و پیشگیری از مشکلات بزرگتر هموار میکند
متخصصان بر این باورند که فضای باز و صحبت کردن راحت در مورد اختلالات روانی برای همهی افراد جامعه مفید است.
به بیان دیگر با افزایش روشنگریها، درگیر بودن با مسائل سلامت روانی و از طرفی سودبخش بودن اختلالات آن به موردی عادی میان کارآفرینان تبدیل شده و در نتیجهی آن، کمک گرفتن در این موارد، دیگر مسئلهای عجیب و غریب نخواهد بود. از نظر فریمن قدم بعدی این است که سرمایهگذاران را به کنار آمدن با این حقایق تشویق کنیم.
جانسون معتقد است که انکوباتورها و دانشکدههای کسبوکار باید تمرکز بیشتری روی ارائهی پشتیانی سلامت روانی به کارآفرینان داشته باشند. او معتقد است پرداختن به این مسائل در دوران آموزش کسبوکار باید بیشتر شود. بعلاوه سرمایهگذارها و زیرساختهای حقوقی باید آگاهی بیشتری در این باره داشته باشند و در نهایت راهنماهای آموزشی بیشتری باید تدوین شود.
جان ویکلاند، پروفسور کارآفرینی در دانشکدهی کسبوکار دانشگاه سیراکوز و محقق کارآفرینی و بیشفعالی است. او در اینباره تلاشهای عمیقتری کرده و از برنامهی خود میگوید:
من در فکر راهاندازی یک انکوباتور برای افرادی با ویژگیهای متفاوت روانی هستم. از نظر من همهی انکوباتورهای کنونی شبیه به هم هستند و تنها به قشر خاصی از مردم خدمترسانی میکنند.
در نهایت به این نتیجه میرسیم که راه پیش رو هم در زمینهی تحقیقات و هم عملکرد، طولانی خواهد بود. هریس به عنوان کارآفرینی که خودش با مشکلات روبرو بوده، از این حقیقت که این اختلالات عمومی هستند و البته تلاش برای حل آنها ادامه دارد، خوشحال است. فریمن در انتهای صحبتهایش با هریس به نکتهی جالبی اشاره میکند:
اکثر مردم کارآفرینی نمیکنند و کسبوکار جدید راهاندازی نمیکنند. همه میدانند که کارآفرین شدن نیاز به کمی دیوانگی دارد.