کشور ما در سالهای اخیر اماج اعمال محدودیتهای مختلف بوده است که برآمده از فشار قدرتهای جهانی در قالب تحریم های یکجانبه و چندجانبه هستند و این امر تبعات اقتصادی اجتماعی سیاسی فرهنگی و روانشناختی داشته است که روابط بین فردی را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
هدف تحریم تغییر رفتار طرف مقابل از طریق اعمال قدرت است. در حقیقت زور ابزاری می شود که با توسل به سیاست چماق و هویج رفتار در قالب مدل قابل انتظار شکل داده شود. تبعات روانشناختی چنین سیاستی بر جامعه میتواند قابل اعتنا و گسترده باشد. شاید مهمترین تبعات تحریمها بر جامعه را بتوان در قالب مقولههای زیر خلاصه کرد:
حس ناامنی و بیثباتی
تحریم اقتصادی جامعه را از مسیری که تا پیش از آن طی میکرده است منحرف میکند به شکلی که افراد اهدافی را که تا آن زمان قابل حصول فرض میشد اکنون در چشم اندازی دور و گاه دست نیافتنی میبینند. این امر امکان برنامهریزی را از فرد سلب میکند و حس ناامنی و بیثباتی بر فرد مستولی میشود. اضطراب و طرح مکرر این پرسش که بالاخره چه میشود از تبعات چنین حسی است.
بدبینی نسبت به آینده
در صورت تداوم این وضع علامتی در افراد ایجاد میشود که در آن به شکلی وسواسگونه منتظر اتفاقی بد در آینده هستند و به قول عوام “نفوس بد” میزنند (Omen sign). افراد باور خود به اینکه آینده میتواند خبر خوبی نیز در بر داشته باشد از دست میدهند.
حسرت نسبت به گذشته
مقایسه وضعیت فعلی با گذشته به خیالپردازیهایی دامن می زند که در آن گذشته ایدهال شده و فرد وضعیت قبل از تحریم را طلب میکند. هرچند که در عمل میدانیم دوران گذشته نیز چندان مطلوب نبوده است. گاه این شکل تفکر به فانتزیهای خاص در مورد تجدید شکوه و عظمت گذشته دور ( که وجود خارجی ندارد) به خود میگیرد که میتواند مورد سواستفاده جناحهایی قرار گیرد که مایل به سوار شدن بر این موج نارضایتی هستند.
افزایش شکافهای اجتماعی
تحریم همه گروههای اجتماعی را به یکسان تحت تاثیر قرار نمیدهد و حتی گروههای هستند که از این فضا منتفع میشوند. در حالتی که بسیاری از افراد دچار تنزل موقعیت اقتصادی- اجتماعی خود شدهاند، مشاهده کسانی که با بهره گرفتن از شرایط نابسامان در فکر پر کردن جیب خود هستند حسی از اجحاف، خشم و سرخوردگی را بر جامعه مستولی میکند و این خشم میتواند گروه هایی از جامعه را هدف قرار دهد و موجب تعمیق شکافهای اجتماعی شود.
ایجاد حس ناتوانی
تحریم از آنجا که از خارج از سوی عواملی که تحت کنترل فرد نیستند اعمال میشود حس کنترل فرد بر محیط خود را به چالش میکشد. افراد حس میکنند همچون برگی اسیر دست تندباد حوادث هستند و به این سو و آن سو می روند. این امر کانون کنترل فرد را از درون به بیرون منتقل میکند و باعث تنزل اعتماد به نفس و الفای حس ناتوانی در افراد میشود.
واپسروی
واپسروی(regression) اصطلاحی روانشناختی است که به واکنشی در فرد تحت فشار روانی اطلاق میشود که در آن او رفتارهایی را که زمانی در زندگی وی برای مقابله با فشار مفید بودند و اکنون زمان آنها سپری شده به شکل مجدد تکرار میکند چون راه بهتری برای مقابله رویاروی خود نمیبیند یا آنکه فشار روانی ظرفیتهای ذهنی او را برای مقابله بالغانه به گونه ای تحلیل برده و تضعیف کرده است که نمیتواند به راهی سازگارانه برای مقابله بیاندیشد.
به طور مثال، افزایش حس وابستگی در یک فرد بالغ و پناهاوردن به دیگری که به جای فرد تصمیم بگیرد میتواند نمونهای از واپسروی باشد. مصرف مواد مخدر نوعی دیگر از واپس روی است که در آن فرد ماده مخدر را به عنوان وسیلهای برای آرام کردن ذهن پرتشویش خود به کار میگیرد چرا که قادر به رودررویی مستقیم با فشار خارجی نیست. مواد مخدر جای آغوشی را میگیرد که در زمان کودکی برای او باز میشد و فرد در پناه آن آرام میگرفت.
در شرایط تحریم مجموعه عواملی که در بالا به آنها اشاره شد شرایط را برای واپسروی جامعه فراهم میکند. در این حال افراد به دنبال امنیت از دست رفته هستند. این زمینه مساعدی برای برخی نیروها در جامعه فراهم میکند که به افراد نوید آرامش و ثبات بدهند. گاه نقش این نیروهای اجتماعی همان نقش مخدری است که به شکل کاذب آرامشی موقت به فرد میبخشند. افراد آماده هستند تا قدرت خود را به این نیروها تفویض کنند و این برای آینده جامعه میتواند خطرساز باشد.
این یادداشت در هفته نامه سلامت به تاریخ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ به چاپ رسیده است.