برای پاسخ به این پرسش من دو نوع فرار را از هم تفکیک کردهام: «فرار از» و «فرار به».
«فرار از»، اشاره به وضعیتهایی در خانه دارد که موجب گریز نوجوانان «از» خانه میشود. این وضعیتها به طور خلاصه عبارتند از: نبود امنیت حیاتی، از جمله وجود آزارهای جسمی و جنسی / و تبعیض، تحقیر و محرومیت از طریق بدرفتاری کلامی، عاطفی و بیتوجهی.
«فرار به»، اشاره به وضعیتی در بیرون از خانه دارد که برای نوجوان امتیاز یا موقعیت بهتر یا هیجانانگیزتری در بر دارد. مثلاً پیشنهاد موقعیت کاری، امتیازهای مالی یا وجود ماجراهای عشقی که نوجوان را «به» سوی آن سوق میدهد.
این هر دو، یعنی وضعیت نامطلوب در خانه و وضعیت مطلوبِ مورد انتظار در بیرون از خانه، هر یک موجب نوعی فرار میشوند. اما وقتی این دو وضعیت با هم تلفیق شوند، یعنی وضعیت «فرار از» با وضعیت «فرار به» با هم همراه شوند، احتمال فرار از خانه افزایش مییابد.
عامل اصلی «فرار از»، ساختار نامتعادل توزیع منابع در خانواده است که راه صلحآمیزی برای تعدیل کردنش در درون خانوادهها نیست. این ساختار نامتعادل و نسبتاً متصلب، در حالت حادش موجب طغیان میشود که از جمله در شکل گریز از خانه بروز میکند.
این که چرا دختران بیشتر از پسران فرار میکنند، بیانگر وجود فرهنگ پدرسالارانه است. چون هم پدیده فرار از خانه با نام «دختر فراری» پیوند خورده که از یک سو نشانگر توزیع نامتعادل منابع نمادین در سطح جامعه بر حسب جنسیت است و از سوی دیگر بیانگر توزیع نامتعادل منابع عینی در خانه بر حسب جنسیت که باعث محرومیت نسبی بیشتر دختران در مقایسه با پسران میشود.